موضوع: "قرآن"

تهمت زدن در قرآن

 

 

 

 

 

چرا در « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ »، از لفظ رحمن و رحيم استفاده شده، و از صفات ديگر استفاده نشده است؟

1. صفت «رحمان» اشاره به رحمت عام خداوند است كه شامل؛ دوست و دشمن، مؤمن و كافر و… مي‌باشد و همه بندگان از مواهب گوناگون حيات بهره‌مندند.و صفت «رحيم» اشاره به رحمت خاص پروردگار است كه ويژه بندگان مطيع، صالح و فرمانبردار است.

2. صفت «رحمان» در همه جاي قرآن به صورت مطلق بيان شده است، كه نشانه عموميت است، در حالي كه صفت «رحيم» گاهي به صورت مقيد ذكر شده، كه دليل بر خصوصيت آن است.مانند: « هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَمَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَكَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا[1]؛ او كسى است كه بر شما درود و رحمت مى‏فرستد، و فرشتگان او [نيز] براى شما تقاضاى رحمت مى‏كنند تا شما را از ظلمات [جهل و شرك گناه‏] به سوى نور [ايمان و علم و تقوا] رهنمون گردد؛ او نسبت به مؤمنان همواره مهربان بوده است‏! » و گاهي هم به صورت مطلق آمده، مانند: « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ »

در روايتي از امام صادق ـ عليه السّلام ـ آمده كه فرمود: «خداوند معبود همه چيز است، نسبت به تمام مخلوقاتش رحمان و نسبت به خصوص مؤمنان رحيم است».[2]

3 . علاوه بر آن، رحمان را صيغه مبالغه دانسته‌اند كه خود دليل ديگري بر عموميت رحمان است. و «رحيم» را صفت مشبهه كه نشانه ثبات و دوام است كه ويژه مؤمنان است.

4 . رحمان از اسماء مختص به خداوند است، و در مورد غير او به كار نمي‌رود. در حالي كه رحيم هم براي خدا و هم براي غير خدا به كار مي‌رود. امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمودند: « رحمان اسم خاص است، امّا صفت عام دارد؛ ولي رحيم، اسم عام است به صفت خاص».[3]

با اين مقدمه مي‌توان گفت: در آغاز همه كار لازم است از صفتي استمداد كنيم كه آثارش بر سراسر جهان پرتو افكن است، همه موجودات را فراگرفته، گرفتاران را در لحظات بحراني نجات بخشيده است.

« وَاكْتُبْ لَنَا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الآخِرَةِ إِنَّا هُدْنَا إِلَيْكَ قَالَ عَذَابِي أُصِيبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالَّذِينَ هُمْ بِآيَاتِنَا يُؤْمِنُونَ [4]؛ و براى ما، در اين دنيا و سراى ديگر، نيكى مقرّر فرما؛ چه اينكه ما به سوى تو بازگشت كرده‏ايم‏! ([خداوند در برابر اين تقاضا، به موسى‏] گفت‏:) مجازاتم را به هر كس بخواهم مى‏رسانم‏؛ و رحمتم همه چيز را فراگرفته‏؛ و آن را براى آنها كه تقوا پيشه كنند، و زكات را بپردازند، و آنها كه به آيات ما ايمان مى‏آورند، مقرّر خواهم داشت‏! » ؛

« الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَقِهِمْ ذَابَ الْجَحِيمِ[5] ؛ فرشتگانى كه حاملان عرشند و آنها كه گرداگرد آن [طواف مى‏كنند] تسبيح و حمد پروردگارشان را مى‏گويند و به او ايمان دارند و براى مؤمنان استغفار مى‏كنند [و مى گويند:] پروردگارا! رحمت و علم تو همه چيز را فراگرفته است‏؛ پس كسانى را كه توبه كرده و راه تو را پيروى مى‏كنند بيامرز، و آنان را از عذاب دوزخ نگاه دار!»

و پيامبران نيز براي نجات خود از چنگال حوادث به دامن رحمت خدا چنگ مي‌زدند، قوم حضرت موسي ـ عليه السّلام ـ براي نجات از چنگال فرعونيان، مي‌گويند:

« وَنَجِّنَا بِرَحْمَتِكَ مِنَ الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ[6] ؛ و ما را با رحمتت از [دست‏] قوم كافر رهايى بخش‏! »
بنابراين در مورد آغاز كارها به هنگامي كه مي‌خواهيم به نام خداوند شروع كنيم، بايد دست به دامن واسعه او بزنيم؛ هم رحمت عام و هم رحمت خاصش. لذا بسم الله با صفت رحمان و رحيم مزين شده است.

آيا براي پيشرفت در كارها و پيروزي بر مشكلات صفتي مناسب‌تر از اين صفات مي‌باشد؟[7]
لذا اين دو صفت نسبت به ديگر صفات خداوند داراي عموميت و شمول بيشتري هستند.

=============================
پي نوشت ها:
[1] . احزاب/ 43.
[2] . طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان، قم، انتشارات اسراء، ج1، ص 23، ذيل سوره حمد، به نقل از كافي، و توحيد صدوق.
[3] . طبرسي، مجمع البيان، بيروت، دارالمعرفه، چاپ اول، 1406 هـ ق، ج 1، ص 21.
[4] . اعراف/ 156.
[5] . غافر/ 7.
[6] . يونس/ 86.
[7] . ر.ك: مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1365، ج 1، ص 20 ـ 26.

منبع:www.beytoote.com

چرا به همسران پيامبر « ام المومنين » مي گويند؟

 

 

 

خداوند در قرآن كريم به صراحت همسران رسول خدا صلى الله عليه وآله را مادران مؤمنان معرفى كرده است، آن جا كه مى‌فرمايد: النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ. الأحزاب/6.

«پيامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او مادران آنها [مؤمنان‏] محسوب مى‏شوند.»

اين كه همسران رسول خدا مادران مؤمنان هستند، امرى است قطعى و از ويژگى‌هاى رسول خدا صلى الله عليه وآله است؛ اما سؤالى كه اين جا پيش مى‌آيد اين است كه «ام المؤمنين» بودن به چه معنا است و چه احكامى بر آن مترتب مى‌شود؟

بديهى است كه تشبيه آنان به مادران مؤمنين، تشبيه به برخى از آثار مادرى است و شامل همه آثار آن نشده و تمام احكام، حقوق و ضوابطى كه بر مادر واقعى هر فرد حكمفرما و جارى است، شامل آنان نمى‌شود؛ از جمله محرميت طرفينى، ارث بردن از يكديگر، ازدواج با دخترى كه از همسر قبلى دارد و…

واضح است كه كسى نمى‌تواند ادعا كند كه همسران پيامبر با همه مؤمنان محرم هستند و تمام احكام و آثار محرميت بين آن‌ها برقرار است و نيز نمى‌تواند ادعا كند كه مؤمنان از همسران پيامبر ارث مى‌برند و آن‌ها نيز از تمام مؤمنان ارث خواهند برد و…

تنها اثرى كه با روايات و شواهد تاريخى قطعى ثابت شده است، حرمت ازدواج با خود آن‌ها بعد از رسول خدا صلى الله عليه وآله است و بيشتر از آن از آيه استفاده نمى‌شود.

به اين نكته نيز بايد توجه داشت كه اگر چه «ام المؤمنين» بودن مقام رفيع و دست نيافتنى براى ديگران است؛ ولى سبب نمى‌شود كه از ديگر گناهان آن‌ها چشم پوشى شود؛ بلكه مسؤوليت آن‌ها را دو برابر مى‌كند و اگر خداى نخواسته گناهى از آن‌ها سر بزند، عذابشان نيز دو برابر خواهد بود؛ چنانچه خداوند در اين باره مى‌فرمايد:

يا نِساءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَيْنِ وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيراً. الأحزاب/30.

اى همسران پيامبر! هر كدام از شما گناه آشكار و فاحشى مرتكب شود، عذاب او دو چندان خواهد بود و اين براى خدا آسان است.

و برخي، كه مي گويند لقب « ام المومنين » فضيلت است ، بايد به اين روايت توجه كنند ، و متوجه شوند كه كسي كه با حضرت علي عليه السلام ؛ بجنگد ، از درجه ي ام المومنين بودن ساقط مي شود:

فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَا أَبَا الْحَسَنِ إِنَّ هَذَا الشَّرَفَ بَاقٍ لَهُنَّ مَا دُمْنَ لِلَّهِ عَلَى الطَّاعَةِ فَأَيَّتُهُنَّ عَصَتِ اللَّهَ بَعْدِي بِالْخُرُوجِ عَلَيْكَ فَأَطْلِقْ لَهَا فِي الْأَزْوَاجِ وَ أَسْقِطْهَا مِنْ شَرَفِ أُمُومَةِ الْمُؤْمِنِين.

یعنی : پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به مولانا امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند : ای ابالحسن همانا شرف ” ام المومنین ” برای زنان من باقی است تا زمانی که اطاعت خدا را کنند . پس هرکدام از آن ها که خدارا به واسطه ی خروج بر تو عصیان کرد او را طلاق بده و از شرافت ” ام المومنین ” بودن ساقط کن .

[منابع : سفینة البحار / شیخ عباس قمی ج2 ص 93و ج9ص277 ، المناقب / ابن شهر آشوب ج1ص331، الدرجات الرفیعة علی خان ص 303، شرح اصول کافی / المازندرانی ج6ص368، البحار الانوار ج 52 ص 83 ]

منبع:manbarak.blogfa.com

آیا می دانید چرا قرآن به زبان عربی و در عربستان نازل است؟

چرا قرآن به زبان عربي و آن هم در عربستان نازل شده و به زبان هاي مختلف در ممالك مختلف مانند زبان هاي چيني، انگليسي و… و به افراد مختلف نازل نشده است؟

براي روشن شدن پاسخ، اول بايد با ويژگي هاي منطقه جزيره العرب كه عربستان جزئي از آن منطقه بزرگ محسوب مي شده است، آشنا شويم سپس ويژگي ها و خصوصيات زبان عربي را مورد بررسي قرار دهيم، از اين رو توجه به مطالب ذيل لازم است:

ويژگي هاي منطقه جزيرة العرب
1ـ اين منطقه محل پرورش و ترويج اديان و شريعت هايي همچون شريعت حضرت موسي (عليه السلام) و شريعت حضرت عيسي (عليه السلام) مي باشد.

2ـ خانه كعبه به عنوان مقدس ترين بناي جهان توسط حضرت ابراهيم (عليه السلام) و به امر خداوند متعال در اين منطقه بنا شده كه به عنوان قبله مسلمانان قرار گرفت.

3ـ بناي مقدس ديگري به نام بيت المقدس كه قبله اولين مسلمانان بود در اين منطقه واقع شده است.

4ـ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم ) در عربستان متولد شده است؛ زيرا طائفه و قبليه ي ايشان كه از نسل حضرت ابراهيم (عليه السلام) هستند و آنجا ساكن بوده اند. لذا همان گونه که پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در آن منطقه متولد شده، در همان منطقه نيز قرآن بر ايشان نازل گرديده است.

5ـ موقعيت جغرافيايي منطقه حجاز و عربستان از ويژگي هاي خاصي برخوردار است؛ زيرا دسترسي داشتن به جاده ابريشم، زمينه مناسبي را براي ارتباط و تبادل افكار و عقائد و در نتيجه ترويج و گسترش دين اسلام به ديگر نقاط دنيا به خصوص كشورهاي آسيايي فراهم مي كند.

ويژگي هاي زبان عربي
1ـ ادبيات زبان عربي يكي از كامل ترين و غني ترين ادبيات ها مي باشد.

2ـ زبان عربي يكي از وسيع ترين زبان ها از حيث لغت و اصطلاح و واژگان مي باشد.

3ـ شيوايي و رسايي آن تا حدّي است كه بدون ابهام، معنا و مقصود خود را به طور واضح و روشن به مخاطب تفهيم مي كند، كما اين كه خداوند متعال در آيه 28 سوره «زمر» به اين مطلب اين چنين اشاره فرموده: « قُرْآنًا عَرَبِيًّا غَيْرَ ذِي عِوَجٍ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ ؛ قرآني است فصيح و خالي از هرگونه كجي و نادرستي باشد که اهل تقوي شوند».

چه زباني بهتر است زبان قرآن باشد؟
با توجه به اين كه پيامبر- صلي الله عليه و آله وسلم- از منطقه جزيرة العرب بود، پس زبان قرآن بايد عربي باشد همان طور که خداوند متعال مي فرمايد: « وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْما هيچ پيامبري را جز به زبان قومش نفرستاديم تا (معارف الهي را)براي آنها روشن کند.» مانند انبياء گذشته كه هر كدام به زبان قوم خودشان صحبت مي كردند، و كتاب آسماني آنها نيز همان زبان بوده است؛ زيرا در غير اين صورت به آن پيامبر و كتابش ايمان نمي آوردند، همانطور كه قرآن كريم مي فرمايند: «هرگاه آن را براي عجم (غير عرب)ها نازل مي كرديم و او آن را بر ايشان مي خواند، به آن ايمان نمي آوردند».

و چه بسا اگر زبان قرآن غير از زبان عربي بود پاره اي از اسرار بر عقول مردم مخفي مي ماند و تعقل و فهم بشر به آن ها نمي رسيد؛ زيرا زبان عربي از کامل ترين و پربارترين ادبيات ها مايه مي گيردو از حيث لغت و واژگان جزء وسيع ترين زبان ها مي باشد، از اين رو شايسته است به عنوان زبان ارسالي وحي باشد تا بتواند تمام ريزه کاري هاي سخنان خداوند را به بهترين بيان به مخاطب خود انتقال دهد.

البته قرآن كريم با اين زبان براي همه مردم جهان قابل فهم نيست (و به هر زبان ديگري بود نيز همين گونه بود) زيرا، يك زبان جهاني و بين المللي كه همه مردم دنيا آن را بفهمند نداريم، ولي اين مانع بهره مندي ساير مردم جهان از ترجمه هاي آن نخواهد شد، از جهتي ناگفته نماند، در هر جاي قرآن كريم كه از آن تعبير به «عربي بودن» آورده شده، منظور از عربي بودن قرآن، واضح و روشن بودن تعاليم قرآن است، از اين جهت كه هيچ ابهام و پيچ و خمي ندارد و به شيواترين و رساترين بيان آورده شده است.

بايد توجه داشت كه قرآن كريم مشتمل بر تعاليم و قوانين كلي الهي است كه محدود به يك منطقه و يك زبان نمي شود، بلكه براي تمام انسان ها و در همه زمان ها كاربرد داشته و قابل استفاده مي باشد، از اين رو هم شكل بودن ظاهر كلام قرآن با زبان عربي و يا مكان نزول قرآن با عربستان كنوني، از كلي و عمومي بودن دستورات و تعاليم آن كتاب الهي نمي كاهد و اين كتاب آسماني براي هميشه و حتي براي انسان هايي كه در آينده به وجود مي آيند، دستورات و قوانين راه گشا و هدايت كننده اي دارد؛ بدون اين كه غبار كهنگي و قديمي شدن بر چهره روشن و نوراني آن قوانين بنشيند.

نتيجه
با ويژگي هاي منطقه حجاز و عربستان و خصوصيات بارز زبان عربي در مي يابيم كه بهترين مكان نزول قرآن و بهترين زبان براي كلام قرآن در نظر گرفته شده است تا تعاليم نوراني قرآن كريم به ساير نقاط جهان انتقال يابد بدون اين كه از محتوا و مضمون آن كاسته شود، البته شايان ذكر است كه تعبير عربي بودن كه در قرآن كريم در حدود 10 مورد آورده شده، اشاره به زبان عربي امروزي نيست بلكه مراد واضح و روشن بودن آن تعاليم الهي و خالي بودن آنها از پيچيدگي و ابهام مي باشد، از اين رو مي توان خلاصه اي از محتواي اين چند آيه را اينچنين بيان كرد: ما قرآن را به شيوه اي واضح و روشن و با بياني رسا و شيوا براي شما فرستاديم

منبع:www.samatak.com

آخرین نوشته محسن در وبلاگش؛ قرآن، من شرمنده توام

 

قرآن، من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته‌ام که هر وقت در کوچه‌مان آوازت بلند می‌شود، همه از من می‌پرسند چه کسی مرده است؟ چه غفلت بزرگی که می‌پنداریم خدا تو را برای مردگان ما نازل کرده است…

قرآن، از تو شرمنده‌ام اگر تو را از یک نسخه عملی به افسانه‌ای موزه‌نشین مبدل کرده‌ام. یکی ذوق می‌کند که تو را بر روی برنج نوشته و یکی ذوق می‌کند که تو را بر روی فرش نوشته است. یکی ذوق می‌کند که تو را بر طلا نوشته و یکی ذوق می‌کند که تو را بر کوچک‌ترین قطع ممکن منتشر کرده است…”

قرآن، از تو شرمنده‌ام؛ حتی آنان که تو را می‌خوانند و تو را می‌شنوند، آن‌چنان به پایت می‌نشینند که خلایق به پای موسیقی هر‌ روزه نشسته‌اند. اگر چند آیه از تو‌را بخوانند، مستمعین فریاد می‌زنند احسنت..! گویی مسابقه نفس است.

قرآن، من شرمنده‌ام اگر به یک فستیوال مبدل شده‌ای حفظ کردن تو با شماره صفحه، خواندن تو از آخر به اول یک معرفت است یا رکوردگیری؟ ای کاش آنان که تو را حفظ کردند، حفظ کنی تا این‌چنین تو را اسباب مسابقات هوش ندانند.

خوشابه‌حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو؛ آنان که وقتی تو را می‌خوانند، چنان حظ می‌کنند که گویی قرآن همین حالا بر ایشان نازل شده است.

آنچه ما با قرآن کرده‌ایم، تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیده‌ایم.”