گمنام ترین گمنامان عالم امکان...

ای شهید گمنام!

 
من و تو در گمنامی با هم شریکیم

 
تو پلاکت را گم کردی و من هویتم را

 
تو پلاکت را گم کردی و من همه چیزم را


تو پلاکت را گم کردی و من خدا را

 
به راستی چقدر زیبا مادرت زهرای اطهر سلام الله علیها را درک کردی

که از خدا خواستی گمنام بمانی …

آری!

 
ما هویتمان را گم کرده ایم

 
ما گمنام ترین گمنامان عالم امکانیم

 
پس ای شهید!

 
برایمان حمدی بخوان که تو زنده ای و ما مُرده…

منبع: deleshahid.blogfa.com

خاطره آیت الله بهجت از شیخ فضل الله نوری

 زمانی در جلسه مرحوم آیت الله محمد تقی شیرازی معروف به میرزای دوم، مرحوم شیخ عبد الکریم حائری و آیت الله شیخ فضل الله نوری حضور داشتند، در آن جلسه به مرحوم میرزا اطلاع دادند شیخی ساده‌ وارد شده و می‌خواهد شما را ببیند، وقتی وارد شد، میرزا خیلی او را احترام کرد و مسائل علمی بین آن‌دو مطرح شد آن شخص «ملا فتح علی سلطان آبادی» بود، از میرزا سئوال کرد، این دو نفر یعنی «مرحوم حائری و شیخ فضل الله نوری» کیستند ؟ میرزا در جواب فرمود، ایشان شیخ فضل الله نوری است، ملا فتح علی گفت: اگر او شیخ فضل الله است، می‌بینم که از عراق به ایران می‌رود و به جرم حق گویی کشته می‌شود، گفت، این آقا کیست گفتند: شیخ عبد الکریم حائری، تاملی کرد و گفت، ایشان نیز به ایران می‌رود و مرجعیت تامی می‌یابد، مرحوم حاج شیخ عبد الکریم گفته بود من نمره دوم و سوم علمای عراق هستم؛ من کجا و ایشان کجا، بالاخره به قم آمد و مرجع منحصر بفرد ایران شد.
این مطالب را چه کسی باور می‌کند، ‌هاضمه مردم نمی‌تواند درک کند و از این قبیل حکایات زیاد نقل می‌نمودند مرحوم آیت الله شیخ محسن اراکی در اراک تفسیر قرآنی می‌گفتند، ایشان نقل می‌کرد در ذیل آیه « یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ وَ اللَّهُ به ما تَعْمَلُونَ خَبیرٌ (مجادله؛ 11) » روایتی دیدم که مضمون آن روایت این بود، اگر کسی در طلب علم باشد و از دنیا برود در درجه انبیا است و ایشان می‌گفت؛ کتاب را بستم و برایم سئوال شد، چگونه چنین مطلبی ممکن است و نتوانستم این مسئله را درک کنم تا اینکه فردا درس رفتم، شخصی گفت؛ عرضی دارم؛ گفتم: بعد از درس در خدمت هستم، بعد از درس به من گفت: دیشب رسول الله را خواب دیدم و فرمود؛ به شیخ بگو این روایت صحیح است و من گفته‌ام.!

منبع:www.farhangnews.ir

وصايای امام صادق علیه السلام هنگام شهادت

اودر لحظه مرگ وصايایي چندي می نماید که برخي درامر امامت برخي درزمينه مسائل خانوادگي وبخشي درمورد عامه است.

- به فرزندان خود گفت: فَلا تَمُوتُنَّ اِلاُّ وَاَنتُم مُسلِموُن: بکوشيد که جز مسلمان نميريد.

- به کسان وخويشان فرمود: اِنَّ شَفاعَتَنَا لاتَنالُ مَستَخِفّاَ بِالصَّلاةِ. شفاعت ما به کسي که نماز راکوچک بشمارد نمي رسد

- به خانواده خود وصيت کرد که پس ازمرگش تا چند سال درموسم حج درمني براي او مراسم عزاداري برپاکنند.
- دستور داد براي خويشان وکسان هديه اي بفرستند، حتي هفتاد دينار براي حسن افطس از خويشان او. وحسن افطس همان کسي است که با خنجر به امام حمله کرده بود ومي فرمود مي خواهد آيه قرآن رادرمورد صله رحم اجرا کند.
- درباره امام پس ازخود، امام کاظم(عليه السلام) رابراي چندمين بار منصوب کرد که او درآن هنگام براساس سندي بیست سال داشت.

- بخشي از سفارشهاي او درباره غسل وکفن وقبر خود بود که احکام اسلامي دراين زمينه وجود دارد.

- وبالاخره بخشي از وصيت راجع به مردم بود که روؤس آن دعوت به وقار وآرامش، حفظ زبان، پرهيز ازدروغ وتهمت ودشمني، دوري ازتجاوز کار، پرهيز ازحسادت وترک معاصي و… بود.

منبع:www.beytoote.com

امام(ره) :علم براي قلب ناپاك مايه هلاكت است .

امام راحل در كتاب جهاد اكبر درباره اهميت تهذيب نفس و پاكسازي جان از رذايل اخلاقي و تاريكي هاي مفاسد اخلاقي سخن گفته اند از جمله مي فرمايند: «اگر انسان خباثت را از نهادش بيرون نكند، هر چه درس بخواند نه تنها فايده اي بر آن مترتب نمي شود بلكه ضررها دارد. علم وقتي در اين مركز پليد وارد شد، شاخ و برگ خبيث به بار آورده، شجره خبيثه مي شود. هر چه اين مفاهيم در قلب سياه و غير مهذب انباشته گردد، حجاب زيادتر مي شود. در نفسي كه مهذب نشده، علم حجاب ظلماني است: «العلم هو الحجاب الاكبر» لذا شر عالم فاسد براي اسلام از همه شرور خطرناكتر و بيشتر است. علم نور است، ولي در دل سياه و قلب فاسد دامنه ظلمت و سياهي را گسترده تر مي سازد. علمي كه انسان را به خدا نزديك مي كند، در نفس دنيا طلب باعث دوري بيشتر از درگاه ذي الجلال مي گردد. علم توحيد هم اگر براي غير خدا باشد، از حجب ظلماني است، چون اشتغال به ما سوي الله است»، (جهاد اكبر، ص 18)
امام راحل بطور صريح بيان مي نمايند همزمان با آموزش علم به تهذيب نفس رو آوريد و ريشه آلودگيهاي باطني را از وجود خود بزدائيد اگر اين ريشه خشك نشود، نه تنها علم آموزي براي آن وجود آلوده سودي ندارد بلكه باعث آلودگيها و مفاسد بيشتري مي شود در نتيجه در مرتبه اول موجب نابودي عالم فاسد مي شود و در مربته دوم اين فساد به ديگران يعني به جامعه انساني آسيب خواهد رساند. تاريخ و تجربه نشان داده است آسيب و زياني كه جوامع بشري از جانب عالمان غير مهذب و غير سالم كشيده بسيار بيشتر از افراد عامي و عادي بوده است.
اين موضوع درباره علما و فضلاي حوزه هاي علميه و دانشجويان دانشگاههاي كشور اهميت بيشتري پيدا مي كند به همين سبب در نظر امام راحل كسب فضايل و مكارم اخلاقي و موازين انساني از وظايف بسيار مشكل و بزرگي است كه بر دوش اين اقشار جامعه است علم اگر با تهذيب نفس و تزكيه جان همراه شود منشاء بركات و خيرات بسياري خواهد شد كه منجر به اصلاح جوامع بشري خواهد گرديد.
منبع:www.askdin.com

 

آیا می دانید چرا قرآن به زبان عربی و در عربستان نازل است؟

چرا قرآن به زبان عربي و آن هم در عربستان نازل شده و به زبان هاي مختلف در ممالك مختلف مانند زبان هاي چيني، انگليسي و… و به افراد مختلف نازل نشده است؟

براي روشن شدن پاسخ، اول بايد با ويژگي هاي منطقه جزيره العرب كه عربستان جزئي از آن منطقه بزرگ محسوب مي شده است، آشنا شويم سپس ويژگي ها و خصوصيات زبان عربي را مورد بررسي قرار دهيم، از اين رو توجه به مطالب ذيل لازم است:

ويژگي هاي منطقه جزيرة العرب
1ـ اين منطقه محل پرورش و ترويج اديان و شريعت هايي همچون شريعت حضرت موسي (عليه السلام) و شريعت حضرت عيسي (عليه السلام) مي باشد.

2ـ خانه كعبه به عنوان مقدس ترين بناي جهان توسط حضرت ابراهيم (عليه السلام) و به امر خداوند متعال در اين منطقه بنا شده كه به عنوان قبله مسلمانان قرار گرفت.

3ـ بناي مقدس ديگري به نام بيت المقدس كه قبله اولين مسلمانان بود در اين منطقه واقع شده است.

4ـ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم ) در عربستان متولد شده است؛ زيرا طائفه و قبليه ي ايشان كه از نسل حضرت ابراهيم (عليه السلام) هستند و آنجا ساكن بوده اند. لذا همان گونه که پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در آن منطقه متولد شده، در همان منطقه نيز قرآن بر ايشان نازل گرديده است.

5ـ موقعيت جغرافيايي منطقه حجاز و عربستان از ويژگي هاي خاصي برخوردار است؛ زيرا دسترسي داشتن به جاده ابريشم، زمينه مناسبي را براي ارتباط و تبادل افكار و عقائد و در نتيجه ترويج و گسترش دين اسلام به ديگر نقاط دنيا به خصوص كشورهاي آسيايي فراهم مي كند.

ويژگي هاي زبان عربي
1ـ ادبيات زبان عربي يكي از كامل ترين و غني ترين ادبيات ها مي باشد.

2ـ زبان عربي يكي از وسيع ترين زبان ها از حيث لغت و اصطلاح و واژگان مي باشد.

3ـ شيوايي و رسايي آن تا حدّي است كه بدون ابهام، معنا و مقصود خود را به طور واضح و روشن به مخاطب تفهيم مي كند، كما اين كه خداوند متعال در آيه 28 سوره «زمر» به اين مطلب اين چنين اشاره فرموده: « قُرْآنًا عَرَبِيًّا غَيْرَ ذِي عِوَجٍ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ ؛ قرآني است فصيح و خالي از هرگونه كجي و نادرستي باشد که اهل تقوي شوند».

چه زباني بهتر است زبان قرآن باشد؟
با توجه به اين كه پيامبر- صلي الله عليه و آله وسلم- از منطقه جزيرة العرب بود، پس زبان قرآن بايد عربي باشد همان طور که خداوند متعال مي فرمايد: « وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْما هيچ پيامبري را جز به زبان قومش نفرستاديم تا (معارف الهي را)براي آنها روشن کند.» مانند انبياء گذشته كه هر كدام به زبان قوم خودشان صحبت مي كردند، و كتاب آسماني آنها نيز همان زبان بوده است؛ زيرا در غير اين صورت به آن پيامبر و كتابش ايمان نمي آوردند، همانطور كه قرآن كريم مي فرمايند: «هرگاه آن را براي عجم (غير عرب)ها نازل مي كرديم و او آن را بر ايشان مي خواند، به آن ايمان نمي آوردند».

و چه بسا اگر زبان قرآن غير از زبان عربي بود پاره اي از اسرار بر عقول مردم مخفي مي ماند و تعقل و فهم بشر به آن ها نمي رسيد؛ زيرا زبان عربي از کامل ترين و پربارترين ادبيات ها مايه مي گيردو از حيث لغت و واژگان جزء وسيع ترين زبان ها مي باشد، از اين رو شايسته است به عنوان زبان ارسالي وحي باشد تا بتواند تمام ريزه کاري هاي سخنان خداوند را به بهترين بيان به مخاطب خود انتقال دهد.

البته قرآن كريم با اين زبان براي همه مردم جهان قابل فهم نيست (و به هر زبان ديگري بود نيز همين گونه بود) زيرا، يك زبان جهاني و بين المللي كه همه مردم دنيا آن را بفهمند نداريم، ولي اين مانع بهره مندي ساير مردم جهان از ترجمه هاي آن نخواهد شد، از جهتي ناگفته نماند، در هر جاي قرآن كريم كه از آن تعبير به «عربي بودن» آورده شده، منظور از عربي بودن قرآن، واضح و روشن بودن تعاليم قرآن است، از اين جهت كه هيچ ابهام و پيچ و خمي ندارد و به شيواترين و رساترين بيان آورده شده است.

بايد توجه داشت كه قرآن كريم مشتمل بر تعاليم و قوانين كلي الهي است كه محدود به يك منطقه و يك زبان نمي شود، بلكه براي تمام انسان ها و در همه زمان ها كاربرد داشته و قابل استفاده مي باشد، از اين رو هم شكل بودن ظاهر كلام قرآن با زبان عربي و يا مكان نزول قرآن با عربستان كنوني، از كلي و عمومي بودن دستورات و تعاليم آن كتاب الهي نمي كاهد و اين كتاب آسماني براي هميشه و حتي براي انسان هايي كه در آينده به وجود مي آيند، دستورات و قوانين راه گشا و هدايت كننده اي دارد؛ بدون اين كه غبار كهنگي و قديمي شدن بر چهره روشن و نوراني آن قوانين بنشيند.

نتيجه
با ويژگي هاي منطقه حجاز و عربستان و خصوصيات بارز زبان عربي در مي يابيم كه بهترين مكان نزول قرآن و بهترين زبان براي كلام قرآن در نظر گرفته شده است تا تعاليم نوراني قرآن كريم به ساير نقاط جهان انتقال يابد بدون اين كه از محتوا و مضمون آن كاسته شود، البته شايان ذكر است كه تعبير عربي بودن كه در قرآن كريم در حدود 10 مورد آورده شده، اشاره به زبان عربي امروزي نيست بلكه مراد واضح و روشن بودن آن تعاليم الهي و خالي بودن آنها از پيچيدگي و ابهام مي باشد، از اين رو مي توان خلاصه اي از محتواي اين چند آيه را اينچنين بيان كرد: ما قرآن را به شيوه اي واضح و روشن و با بياني رسا و شيوا براي شما فرستاديم

منبع:www.samatak.com