حفظ آبروی دوست، شرط حفظ آبروی شما!

شرح دو حدیث از حضرت امام جعفرصادق علیه‌السلام توسط حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای در ابتدای جلسه درس خارج فقه ِ

روایت اول: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعالی لَيَحْفَظُ مَنْ يَحْفَظُ صَدِيقَه»
روایت دوم: «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَا تُفَتِّشِ النَّاسَ فَتَبْقَى بِلَا صَدِيق»شافی، صفحه‌ی 652

دو روايت كوتاه:
فى الكافى، عن الصّادق (عليه‌السّلام)، قال: «انّ اللَّه تعالى ليحفظ من يحفظ صديقه»؛ [حضرت امام جعفر صادق علیه‌السّلام فرمودند:] خداى متعال حفظ ميكند آن كسى را كه رفيق خود را حفظ كند. [البته] مراد، حفظ جسمانى نيست فقط - حالا آن هم يكى از مصاديقش ممكن است باشد - يعنى آبروى او را حفظ كند، شخصيت او را حفظ كند، جهات او را حفظ كند [و] مراعات كند. خدا يك چنين كسى را حفظ ميكند. اين پيوندهاى برادرى و رفاقت و انس و اخوت، در اسلام اينقدر اهميت دارد. شما ملاحظه‌ى رفيقتان را ميكنيد، او را حفظ ميكنيد، خداى متعال در پاداش اين عمل، شما را حفظ ميكند. البته حفظ كردن رفيق معناش اين نيست كه انسان از گناه او، از خطاى او دفاع كند؛ كما اينكه در اين كارهاى حزبى و جناحى و خطى و اين چيزها معمول است كه اگر خطائى هم از كسى سر بزند، چون با آنها هم‌جبهه است، هم‌خط است، هم‌حزب است، هم‌گروه است، بايد بايستند پايش دفاع كنند؛ نه، اين مراد نيست؛ اين حفظ او نيست؛ اين در واقع مخذول كردن او، بدبخت كردن اوست و خود؛ بلكه مراد، حفظ آبروى مؤمنى است كه برادرى ايمانى با انسان دارد. جامع، برادرى ايمانى است. اين يك روايت.

يك روايت ديگر هم باز از كافى است، از امام صادق (عليه الصّلاة و السّلام)؛ ميفرمايد كه: «لا تفتّش النّاس فتبقى بلا صديق»؛ در كارهاى مردم ريز نشو، تفتيش نكن، جزئيات را دنبال نكن. دنبال پيدا كردن عيوب ريز و درشت افراد نباش. اگر اينجور باشد، بدون رفيق خواهى ماند. يعنى هر كسى بالاخره يك عيبى دارد ديگر. اگر بخواهى همين‌طور ريز بشوى، تفتيش كنى، دنبال كنى، كسى برايت باقى نميماند.

منبع:farsi.khamenei.ir

​چرا صالحان، گرفتار مشکلات و گنهکاران، در رفاه هستند؟

اگر قطره ای چای روی شیشه عینک شما بریزد، فوراً آن را پاک می کنید. امّا اگر قطره ای چای روی لباس سفید شما بچکد، صبر می کنید تا به منزل بروید و لباس خود را عوض کنید. و اگر قطره ای روی قالی زیر پای شما بچکد، آن را رها می کنید تا مثلاً شب عید به قالی شویی ببرید. خداوند نیز با هرکسی به گونه ای رفتار می نماید و بر اساس شفّافیّت یا تیرگی روحش، کیفر او را به تأخیر می اندازد.

پاسخ به یک شبهه
سوال و یا شبهه ای که در ذهن بسیاری وجود دارد این است که چرا غالب کسانی که مطیع اوامر و دستورهای قرآن و خداوند تبارک و تعالی هستند، از آثار این اطاعت و پیروی برخوردار نیستند و با کمبودهای شدید و گرفتاری ها و بلایای زیادی روبرو هستند؟ و کسانی که کافر هستند و یا در کشورهای کفر زندگی می کنند، هم از نظر رفاه و آسایش، از وضعیت و موقعیت بهتر و برتری بهره مند هستند و هم از انواع نعمت های خدادادی بیشتری برخوردار می باشند.
این مسئله که هر انسانی و هر قومی که در مسیر خدا گام بردارد و تقوا پیشه کند و در برابر نعمت های الهی شکرگزار باشد، خداوند آن ها را از دریای بیکران رحمت خویش مستفیض کرده و نعمت های خود را بر او نازل خواهد کرد، از سنت های خداوند و درست می باشد. امّا مشکلات و مصیبت ها و تنگناهایی که مومنین بدان دچار می شوند، فلسفه و علّت های دیگری نیز دارد که به چند نمونه از زبان آیات قرآن کریم اشاره می کنیم:
مشکلات و مصائب خود ساخته
در منطق عقل و شرع سختی ها انسان را آبدیده می کنند و او را به آسایش و سعادت می رسانند و نیروهای بالقوّه او را در مسیر پیشرفت و تکامل به فعلیت می رسانند «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا» همانا به همراه هر سختی آسایش و راحتی است.»
علّت برخی بلاها و مشکلاتی که مومن به آن دچار می شود، خود انسان است؛ بسیاری از اوقات این خود ما هستیم که به دلیل سوء مدیریت در برنامه و یا به دلیل انتخاب های غلط و اشتباه و.. . دچار مشکل می شویم.
به طور مثال اگر در رانندگی دچار تصادف شویم و در آن به نقص عضو مبتلا شویم و یا.. . همه این ها مسببشان خود ما هستیم و به خداوند مربوط نمی شود. قرآن کریم می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لاَ یَظْـلِمُ النَّاسَ شَیئا وَ لَـَکِنَّ النَّاسَ أَنفُسَهُمْ یَظْـلِمُونَ»[1] خداوند هیچ بر مردم ستم نمی کند؛ ولی این خود مردم اند که بر خویشتن ستم می کنند.»
سنت امتحان الهی
برخی بلاها برای آزمایش و امتحان مردم می باشد؛ چرا که دنیا محل ابتلا و امتحان است نه دار آسایش و راحتی، آن چنان که قرآن کریم می فرماید: «وَلَنَبْلُوَنَّکُم بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الاْمْوَلِ وَ الاْنفُسِ وَ الثَّمَرَتِ وَبَشِّرِ الصَّـَبِرِین»[2] قطعاً شما را به چیزی از قبیل ترس و گرسنگی و کاهش در اموال و جان ها و محصولات، می آزماییم و مژده باد شکیبایان را»
هر کسی به اندازه تلاشش بهره می برد
امیر مؤمنان علی (علیه السلام) می فرماید: «انَّ اللّه یبتلی عبادَهُ عند الأَعمال السَیِّئة بنقص الثمرات و حبسِ البرکات و إغلاقِ خزائِنِ الخَیْرات لیتوبَ تائبٌ و یُقْطِعَ مُقْطِعٌ وَ یَتَذَکَّرَ متذکِّرٌ»[3] خداوند بندگان خویش را به هنگامی که کارهای بد انجام می دهند با کمبود میوه ها و جلوگیری از نزول برکات و بستن در گنج های خیرات به روی آنان آزمایش می کند.»
یکی دیگر از سنّت های الهی نیز این است که هر کسی به اندازه رنج و زحمتی که کشیده استفاده و بهره برداری می کند. خداوند می فرماید: «وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعی»[4] و برای انسان بهره ای جز سعی و کوشش او نیست.»
پس هر کسی به اندازه تلاش و زحمتی که کشیده و به اندازه ای که از نبوغ و استعداد الهی استفاده کرده است، در راحتی و آسایش خواهد بود. و بدون شک یکی از علت های پیشرفت آنان تلاش زیادی بوده که توسط آنان برای رشد اقتصادی شده است و نتیجه آن را هم الان برداشت می کنند.
سختی ها و بلاها؛ وسیله ای برای تذکّر و یادآوری
انسان همچون مسافری است که در مسیر زندگی خود در حرکت است و اگر در طول مسیر همیشه در رفاه و آسایش باشد ممکن است غفلت بر او چیره شود و او را از مسیر اصلی و هدف نهایی باز دارد، از این رو خداوند که أرحم الراحمین و از همگان نسبت به انسان مهربان تر است، زنگ بیدار باش را برای انسان در قالب بلا و سختی به صدا در می آورد و انسان را از عواقب خطرناک ضلالت و گمراهی باخبر می سازد.
خداوند متعال می فرماید: «وَلَقَدْ أَخَذْنَآ ءَالَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِینَ وَنَقْص مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ»[5] و ما نزدیکان و قوم فرعون را به خشکسالی و کمبود میوه ها گرفتار کردیم شاید متذکّر گردند.»
همچنین امیر مؤمنان علی (علیه السلام) می فرماید: «انَّ اللّه یبتلی عبادَهُ عند الأَعمال السَیِّئة بنقص الثمرات و حبسِ البرکات و إغلاقِ خزائِنِ الخَیْرات لیتوبَ تائبٌ و یُقْطِعَ مُقْطِعٌ وَ یَتَذَکَّرَ متذکِّرٌ»[6] خداوند بندگان خویش را به هنگامی که کارهای بد انجام می دهند با کمبود میوه ها و جلوگیری از نزول برکات و بستن در گنج های خیرات به روی آنان آزمایش می کند.»
اجر و پاداش اخروی
یکی دیگر از سنّت های الهی نیز این است که هر کسی به اندازه رنج و زحمتی که کشیده استفاده و بهره برداری می کند. خداوند می فرماید: «وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعی»[7] و برای انسان بهره ای جز سعی و کوشش او نیست.»
خداوند به کسی ظلم نمی کند «وَأَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلاَّم لِّلْعَبِیدِ» در کتب کلامی و اعتقادی تحت عنوان «اعواض الآلام; عوض های سختی ها و رنج ها» بیان شده سختی ها و مصائبی که از جانب خداوند به انسان ها می رسد در آخرت جبران می شود.
گذشته از این مطلب، صبر و استقامت در برابر شدائد و مصائب و پیمودن راه سعادت و تکامل در شرائط سخت و دشوار، أجر و پاداش اخروی بسیاری را نصیب انسان خواهد نمود، چنان که در روایتی نقل شده روزی عبداللّه بن ابی یعفور نزد امام صادق (علیه السلام) به شکوه و گلایه پرداخت که من همیشه در سختی و بیماری به سر می برم. امام (علیه السلام) در جواب فرمودند: «لو یعلم المؤمن ما له من الأجر فی المصائب لتمنّی أنّه قرض بالمقاریض»[8] اگر شخص مؤمن بداند که پایداری در برابر مصائب و سختی ها چه اندازه اجر و ثواب دارد آرزو می کند که بدن او با قیچی قطعه قطعه شود.»

ادامه »

عمر طولانی با صله رحم!


اگر صله رحم عمر سه ساله را سي ساله مي كند پس چطور انسان ها در نهايت مي ميرند يعني اگر كسي هر روز صله رحم انجام دهد پس هيچ وقت نبايد بميرد و هر روز سي سال به عمر او اضافه شود؟

با استفاده از آيات و روايات، معلوم مى‏شود كه انسان داراى دو نوع مرگ است: يكى مرگ حتمى (و به تعبير قرآن مرگ مسمّى) و ديگرى مرگ مشروط (و به تعبير قرآن مرگ معلّق). مرگ حتمى، هرگز تأخير و تقدم ندارد و صله رحم، صدقه و… هم تأثيرى نخواهد داشت. آنچه در روايات وارد شده كه صدقه، صله رحم، تشييع جنازه مؤمن و… عمر انسان را طولانى مى‏كند و با برخى امور آن را كاهش مى‏دهد، مربوط به اجل معلق است. به اين مثال توجه كنيد: اگر فانوسى را كه در مخزن آن مقدارى نفت وجود دارد، روشن كنيم دو نوع خاموشى براى آن متصور است: يكى آن كه آن قدر روشن باشد تا نفت آن تمام شود و به طور طبيعى خاموش گردد. دوم آن كه قبل از تمام شدن نفت، كسى آن را خاموش كند يا فانوس بر زمين افتد و… خاموش شود. بيشتر مرگ‏ها با اجل معلق تحقق مى‏پذيرد نه با اجل حتمى؛ يعنى، يك‏سرى عوامل، در تقديم و يا تأخير آن دخيل است؛ مثلاً اگر كسى از بدن خود مراقبت نكند و غذاهاى ناسالم و مضر تناول نمايد، در اثر مسموميت و يا انسداد شريان‏ها و… عمرش به پايان مى‏رسد؛ حال آن كه اگر مراقبت مى‏كرد، ممكن بود عمرش طولانى‏تر باشد. تأثير برخى از اعمال نيز به همين شكل است. صله رحم آن را افزايش مى‏دهد و قطع رحم آن را كاهش مى‏دهد؛ ولى دامنه تأثير در محدوده اجل معلق است نه اجل مسمى. پس معنای روایاتی که در مورد ازدیاد عمر با صله رحم و صدقه ویا کم شدن آن با ترک این اعمال است تغییر در اجل معلق وکم و زیاد شدن آن با این انجام این اعمال خیرو یا ترک آن است نه این که مربوط به اجل قطعی و مسلم باشد و آن را تغییر دهد . عمر انسان در هر صورت محدود است و هیچ عملی آن را نا محدود نمی کند و هیچ چیز اجل قطعی را نمی تواند تغییر دهد و تغییرات تنها در محدوده اجل معلق و غیر قطعی است . انسان كه از مدت عمر خود خبر ندارد،صله رحم جلوي عوامل كوتاهي عمر را مي گيرد،واينكه صله رحم عمر را طولاني مي كند به معني آنست كه مجموعه عمل صله رحم در طولاني شدن عمر مؤثر است نه تك تك آن،شواهد قطعي بر اين وجود دارد كه قطع رحم عمر را كوتاه مي كند.در نتيجه صله رحم سبب عمر با بركت مي شود.

منبع:(لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها، كد: 31/100102031)

امام در جریان پذیرش قطعنامه مظلوم واقع شد

امام در جریان پذیرش قطعنامه مظلوم واقع شد وقتی خدمت امام می‌رسند، به ایشان عرض می‌کنند دو راه بیشتر وجود ندارد یا اینکه قبول صلح کنیم و یا باید جنگ را ادامه دهیم که حضرت امام می‌فرمایند: جنگ را ادامه دهید. گفتند: بودجه نداریم. امام فرموده بودند که بروید نفت بفروشید. نفت را هم نمی‌خریدند. پیشنهاد کرده بودند از مردم مالیات اخذ شود و به امام گفته بودند نیروی انسانی نداریم که امام فرموده بود: من به مردم می‌گویم که جنگ از اوجب واجبات است.
به گزارش گروه «حماسه و مقاومت» خبرگزاری فارس، اسماعیل منصوری لاریجانی محقق و نویسنده در جلسه هفتگی انصارحزب الله در هفته دفاع مقدس با موضوع جنگ 8ساله؛ شکست هیمنه استکبار به سخنرانی پرداختند که متن کامل آن تقدیم می شود:

بنده در حدود 10 اثر راجع به دفاع مقدس نوشته‌ام که یکی از آنها کتاب برگزیده سال شد. کتابی که اخیرا در حال تدوین آن هستم، نامش «حرف آخر» است که راجع به مسائل پایانی جنگ است. چرا جنگی که امام راحل فرمود در راس امور است پس از 8 سال در ذیل امور قرار گرفت و از صدر به ذیل آمد؟! آن عزیزانی که در دفاع مقدس حضور داشته‌اند و یا آن دوران را به یاد دارند به خوبی می‌دانند که بسیاری از عوامل داخلی و خارجی دست به دست هم دادند و شرایط را برای پذیرش قطعنامه 598 از سوی حضرت امام(ره) فراهم کردند.

*شرایط داخلی و خارجی پذیرش قطعنامه 598

شرایط بین‌المللی را تا حدودی آگاه هستید یکی از نظر حقوقی و براساس ماده 51 منشور، کشوری که مورد تجاوز قرار بگیرد تا زمانی که شورای امنیت تصمیمی جدّی برای شناسایی و تنبیه متجاوز نگیرد آن کشور مورد تجاوز حق دفاع مشروع از خودش را دارد. این حق دفاع مشروع برای جمهوری اسلامی تا صدور قطعنامه 598 فراهم بود؛ اما قبل آن هرچه قطعنامه صادر می‌شد به این نکته یعنی تنبیه و شناسایی متجاوز اشاره نمی‌کرد. اما در قطعنامه 598 آمده بود.

بعد از اینکه قطعنامه 598 صادر شد و ما نپذیرفتیم ماده 51 منشور خود به خود منتفی شد و دیگر ما حق دفاع مشروع را از نظر حقوقی از دست دادیم. به همین دلیل آمریکا برای ما شاخ و شانه کشید و به خلیج فارس آمد و ناوگانهای خود را به این منطقه آورد و به طور رسمی با ما وارد جنگ شد و به راحتی تاسیسات نفتی ما را می زد و دشمن ما را حمایت می‌کرد و تحریم تبلیغاتی کرد و حتی با حمله به هواپیمای ایرباس 290 نفر از هموطنانمان را شهید کرد و این پیامی جدی از او بود که برای او اینکه با چه کسی طرف است، مهم نخواهد بود.
حتی نماینده ما در شورای امنیت که اعتراض کرد که چرا آمریکا هواپیمای مسافربری را مورد تجاوز قرار داد، جرج بوش که آن موقع مشاور ریگان بود، گفت ایران یا باید قطعنامه 598 را بپذیرد و یا خود را برای جنگ با ما آماده کند. صدام هم از این فرصت استفاده کرد و از هرکشوری که وام می‌خواست با او موافقت می‌کردند. وامهایی که عربستان به دولت عراق داد خیلی از آنها بدون سود بوده است.
عربستان از صدام خواسته بود که جمهوری اسلامی را از پا درآورد و همه‌گونه حمایتی از او خواهد کرد. البته زمانی که صدام به ما حمله کرد 12 لشکر مکانیزه داشت ولی بعد از 8 سال 56 لشکر اضافه شد! یعنی بیش از 4 برابر شد و این‌چنین مناطقی را که ما فتح کرده بودیم بازپس گرفت.
من در زمانی که فاو بمباران شیمیایی شد حضور داشتم، صدام جزیره مجنون را گرفت و به راحتی هم به هر جایی حمله می‌کرد، عقب‌نشینی می‌کردیم؛ چون تجهیزاتی برای دفاع نداشتیم و حتی بیم آن می‌رفت که مجددا بیایید و خوزستان را بگیرد و دوباره مثل روزهای اول جنگ شود. این شرایط بین‌المللی بود و حتی دوستانی هم که داشتیم به ما فشار می‌آوردند که قطعنامه 598 را قبول کنیم و آنها می‌گفتند که راه دیگری وجود ندارد.
از این طرف آنچه که برای ما مهم بود شرایط داخلی است. در داخل، مثلث جنگ شامل نیروهای انسانی، تسلیحات و فرماندهی و مدیریت بود. در نیروی انسانی به فرض فرماندهان می‌نشستند در قرارگاه کربلا و خاتم‌الانبیاء(ص) و می‌گفتند فلان آفند باید انجام شود و فلان عملیات باید صورت بگیرد و برفرض 10 هزار نیرو نیاز است.
این را به شورای عالی پشتیبانی اعلام می‌کردیم و آنجا هم فراخوان می‌دادند که ای دلاوران به طرف جبهه بیایید و در نهایت از 10 هزار نفر نیروی مورد نیاز 5 هزار نیرو می‌آمدند. این عملا طرح عملیات را با اختلال مواجه می‌کرد. البته بعضی مسائل وجود دارد که طبقه‌بندی شده است و من نمی‌گویم که چند درصد نیروهای ما به جنگ می‌آمدند و برمی‌گشتند.
از طرف دیگر هم تحریک تسلیحاتی شدیم و نفتکش‌های ما را می‌زدند و نفت ما هیچ فروشی نداشت و خزانه از ارز خالی شده بود. یعنی هم تسلیحات و هم نیروی انسانی مختل شده بود. خوب در این شرایط فرمانده می‌خواهد چه کار کند؟ از آن طرف حضرت امام برای اینکه یک خونی به رگ دفاع مقدس بدمد، تغییری را ایجاد کرد و آقای هاشمی را به عنوان جانشین فرماندهی کل قوا منصوب کرد تا هماهنگی بین مجلس،‌دولت و نیروهای مسلح ایجاد شود و امکانات دولت در اختیار جنگ قرار بگیرد؛ ولی این هم جواب نداد.
وقتی خدمت امام می‌رسند، به ایشان عرض می‌کنند دو راه بیشتر وجود ندارد یا اینکه قبول صلح کنیم و یا باید جنگ را ادامه دهیم که حضرت امام می‌فرمایند: جنگ را ادامه دهید.گفتند: بودجه نداریم. امام فرموده بودند که بروید نفت بفروشید. نفت را هم نمی‌خریدند. پیشنهاد کرده بود از مردم مالیات اخذ شود و به امام گفته بودند نیروی انسانی نداریم که امام فرموده بود: من به مردم می‌گویم که جنگ از اوجب واجبات است یعنی به جبهه رفتن از نماز و روزه واجب‌تر است.

*مظلومیت حضرت امام در پذیرش قطعنامه

دقت کنید می‌خواهم مظلومیت حضرت امام را بگویم. با این اوصاف نیروی انسانی لازم به طرف جبهه‌ها نمی‌آمد؛ اینها مسائل ما بود. اما فضای جامعه به گونه‌ای بود که فشار اقتصادی به مردم غلبه کرده بود و می‌گفتند: چرا این قدر گرانی و تورم هست؟ و آن زمان به مردم گفته می شد بودجه صرف جنگ می‌شود و اگر این بودجه برگردد و به تولید بیاید تورم تمام خواهد شد.
حتی یادم هست وقتی قطعنامه 598 را پذیرفتیم بعضی به منبر می‌رفتند و در تلویزیون به طور رسمی می‌گفتند فلان حاجی‌خان در بازار سکته کرد؛ برای اینکه قیمتها پایین آمده است! در حالی که هیچ چیز پایین نیامد. فقط فشار تورم و گرانی را به گردن جنگ انداختند.
از فساد فرهنگی و عدم رعایت اخلاق گلایه می‌شد، می‌گفتند: این بچه‌های خوب که باید امر به معروف و نهی از منکر کنند، همه الان در جبهه هستند اگر اینها برگردند همه چیز درست می‌شود؛ یعنی هر چه مشکل فرهنگی هم بود به گردن جنگ انداختیم!
همین‌طور زد و بند و پارتی بازی در ادارات را هم معلول نبودن بچه‌های رزمنده در ادارات و مشارکت آنها در جبهه‌ها می‌دانستیم. هر مشکلی که کشور داشت را به گردن جنگ انداختیم واین تبدیل به یک فشار روانی عمومی علیه دفاع مقدس شد. یعنی جنگی که در راس امور بود، در ذیل همه امور قرار گرفت و مردم اصلا توجهی به جنگ نمی‌کردند.

از طرفی هم از آنجایی که ارتش با نیروهای سرباز اداره می‌شد، هر جا دست آنها بود، به راحتی از دست می‌دادند. اصلا اگر آدم بخواهد روزهای آخر جنگ را بازگو کند، خیلی دردآور است. آن ادوات ناچیزی هم که در آخر جنگ داشتیم، به راحتی تقدیم دشمن کردیم که کار به جایی رسید که قورباغه هم برای ما ابوعطا می‌خواند و منافقین آمدند مهران را گرفتند و از آن طرف طرح مهران تا تهران را در سر داشتند!

*همه در پذیرش قطعنامه دخیل هستیم

اگر روزگاری هم که در آخر جنگ داشتیم را بخوانیم، من رزمنده خجالت می‌کشم. از آن طرف دولت به حضرت امام نامه نوشت که ما هیچ پولی نداریم و از طرف دیگر فرمانده جنگ به امام نامه نوشت اگر یک عملیات آفندی مثل بیت‌المقدس را بخواهیم داشته باشیم، الان باید نیروهای سپاه 7 برابر شود و همین‌طور ارتش 5/2 برابر شود و 3 تا 4 میلیارد دلار پول نیاز داریم و فلان قدر تانک و فلان مقدار اسلحه و کذا و کذا. و تازه مهمتر از همه پنج سال هم زمان نیاز داریم.

و از آن طرف هم آقایان تشکیل جلسه دادند که راهی جز قبول قطعنامه نداریم. می‌خواهم بگویم درآ‌ن جام زهری که حضرت امام(رض) بالا کشید، همه دخیل هستیم و بی‌خود است که بگوییم ما خوب بودیم. می‌خواهم بگویم فشار همه‌جانبه روی امام بود و این عوامل دست به دست هم داد و امام قطعنامه 598 را پذیرفت.

*لزوم واکاوی عوامل دخیل در پذیرش قطعنامه

البته نمی‌خواهم مسائل ریز را بیان کنم؛ چرا که دردآور است. من خودم در سازمان بازرسی ویژه فرمانده کل قوا بودم. در آنجا وظیفه ما که سه گروه بودیم، این بود که برویم اوضاع جبهه‌ها را بروز خدمت امام به عنوان فرمانده کل قوا گزارش کنیم. واقعا شکل و شمایل جبهه‌های ما در آن اواخر در حد شرایط معمولی هم نبود و ادوات و امکانات حتی یک پاسگاه مرزی هم در اختیار بچه‌های ما نبوده است.

بله وقتی که قرار است این اتفاق بیفتد بسیاری از عوامل دست به دست هم می‌دهند که اینها باید واکاوی و خوب تحلیل بشود تا ببینیم چه فشاری به امام وارد شد. حتی برای قبولی قطعنامه 598 بنده خودم بارها و بارها با این هیئت‌ها گفت و گو می‌کردم، می‌گفتند بروید ما این صلح را برای شما گدایی می‌کنیم و این خیلی دردآور بود. حتی در مواردی که از سوی صدام نقض آتش‌بس می‌شد و ما سراغ ناظران صلح که در قرارگاه نجف اشرف، کربلا و خاتم‌الانبیا(ص) مستقر بودند و می‌خوردند و می‌گشتند، این موارد را گزارش می‌دادیم، اصلا تحویل نمی‌گرفتند و گزارش‌ها را نمی‌خواندند.
حالا خداوند خواست که این تجهیزاتی که در اختیار صدام قرار دادند به کویت بیاید و این‌گونه «اللهم اشغل الظالمین بالظالمین» شود.

ادامه »

چرا امام خمینی قطعنامه 598 را دیر پذیرفت و جنگ را طولانی کرد؟


موضوع قطعنامه 598 و پذیرش آن توسط حضرت امام از موضوعات پیچیده است که نوشتن درباره آن چندان ساده نیست، چرا که طرفهای اصلی و جریانات تاثیر گذار بر جنگ ایران و عراق بسیار فراوانند و برخی از مسائلی که عمدتا به تحولات داخلی مربوط می شود، کماکان امکان طرح و تجزیه و تحلیل آن وجود ندارد. اما عمده مسائل که موجب طولانی شدن جنگ شد و دلایل فرماندهی کل قوا را به این شرح می توان ارزیابی نمود.
1- با طرح قطعنامه 598 از طرف شورای امنیت سازمان ملل متحد حضرت امام خمینی اجازه فرمودند نمایندگان سیاسی جمهوری اسلامی ایران با طرفهای بین المللی و تهیه کنندگان قطعنامه در مورد محتوای آن به مذاکره بپردازند. هوشمندی امام مبنی بر مذاکره غیر علنی باعث شد محتوای قطعنامه در حد زیادی که منافع ایران پس از پایان جنگ را تامین کند به دنبال داشته باشد.
2- عدم پذیرش قطعنامه توسط حضرت امام، اولا به خاطرعدم اعتماد به صدام حسین بود، چرا که صدام که قرار داد 1975 را در جلوی دوربین های رسانه های پاره نمود و جنگ را شروع کرده بود، می توانست دوباره عهد شکنی کند. باید تضمین لازم برای پای بندی صدام وجود می داشت. ثانیا همه دنیا پذیرفته بودند که صدام حسین جنگ را آغاز نموده است و از سلاح شیمیایی در جنگ بر علیه مردم خود و نیز علیه نیروهای رزمنده ایرانی استفاده نموده بود و زندگی در کنار چنین موجودی در صورتی که توسط همین جنگ مهار نمی شد، غیر ممکن بود و چنانچه پس از پایان جنگ دیدیم، آن چهره اهریمنی وقتی در جنگ با ایران به هدف خود که کشورگشایی بود نرسید، به کویت حمله کرد تا آن کشور را به عنوان بخشی از سرزمین عراق در آورد و دیدیم که چه سرنوشت شوم و نکبت باری را تجربه نمود.
3- حضرت امام خمینی با قرائتی که از روحیه صدام حسین داشت، به گونه ای تصمیم گیری نمود که در پایان جنگ حتی یک وجب از سرزمین عزیزمان به چنگال بیگانه نیفتد و حتی ورود به خاک عراق در جریان جنگ با این هدف بود که هم راهی برای آزاد سازی سرزمین های باقی مانده در اشغال عراق باشد و هم زمانی که صلحی به وقوع پیوست، نه عراق و نه هیچ همسایه یا دشمن دیگری در فکر حمله به کشور عزیزمان ایران نباشد.
4- نقش قدرتهای بین المللی در استمرار جنگ را نیز نمی توان نادیده گرفت، حمایتهای نظامی و تسلیحاتی از صدام حسین توسط قدرت های بزرگ و حمایتهای مالی برخی از کشورهای منطقه باعث شده بود که صدام علیرغم شکست های پی در پی از جانب رزمندگان دلاور کشورمان روش تجاوزکارانه خود را تغییر نده

منبع:www.imam-khomeini.ir