​شرح کامل یک اتفاق باورنکردی اما واقعی!

آخوند ملا عباس سیبویه یزدى شرح حال پسر عموى خود، شیخ على سیبویه یزدى ـ در ارتباط با توسل به حضرت زهرا – از زبان شیخ چنین گفت:

وقتى به مکه رفتم و مراسم حج تمام شد، روزى از منزل بیرون آمدم و به مسجد الحرام مشرّف شدم. طواف کردم و نماز طواف خواندم و به منزل بازگشتم.
در راه مردى را با ریش تراشیده و سبیل ‏هاى بلند دیدم که با لباس افندى‏ ها ایستاده بود. تا مرا دید، قدرى به صورتم نگاه کرد و بعد جلو آمد و گفت:
تو شیخ على یزدى نیستى؟ گفتم: چرا! .
بمن سلام کرد و دست به گردن من انداخت و مرا بوسید و دعوت کرد به منزلش بروم. با اصرار مرا به خانه خود برد. هر چه به او گفتم: شما کیستید، من شما را به جا نمى ‏آورم، مى‏ گفت: خواهى شناخت، من از دوستان شما هستم.
وقت ظهر خواستم به منزل بروم نگذاشت و گفت: همه جاى مکه حرم است، همین جا نماز بخوان. پس برایم ناهار آورد. هر چه گفتم: رفقایم نگران هستند! مى‏ گفت: اینجا حرم امن خداست، چرا نگرانى؟! تا شب مرا نگه داشت.
شب که شد دیدم جماعتى آمدند و او (صاحب منزل) شروع کرد به بد گفتن و مذمت شیعه ‏ها و مى‏ گفت:
شیعه‏ ها میانه خوبى با خلیفه اول و دوم ندارند و مخصوصا باخلیفه دوم؛ این‏ها شبى بنام عیدالزهرا در ربیع الاول دارند که از خلیفه تبرّى مى‏ جویند، و این شخص (شیخ على) یکى از آن‏هاست.

بخاطر حرف‏هاى او آنان تحریک شدند و قصد قتل مرا کردند. هر چه انکار می‏کردم، قبول نمى‏ کرد و می‏گفت: مدرسه مصلّى یزد یادت رفته؟!
تا این جمله را گفت، به خاطرم آمد که در زمان طلبگى در مدرسه مصلّى طلبه‏ اى بود بنام شیخ جابر کردستانى که شیعه نبود، و طلبه ‏ها او را به زور مى ‏آوردند و در مقابل او شوخى و بعضى حرف‏هاى مخالف او را می‏زدند.
گفتم: تو شیخ جابر نیستى؟ گفت: چرا.
گفتم: من با آنها موافق نبودم. گفت: بلى، ولى چون شیعه هستى، امشب از تو انتقام خواهیم گرفت.
گفتم: خدا مى ‏فرماید: هر کس داخل حرم (مکه) شد ایمن است. و می‏فرماید: «اگر مشرکى از تو پناهندگى بخواهد به او پناه ده.»
هر چه التماس کردم فایده‏ اى نکرد، و درباره قتلم با یکدیگر صحبت می‏کردند. به شیخ گفتم: پس بگذار دو رکعت نماز بخوانم. قبول کرد و توى حیاط کوچک منزل؛ دو رکعت نماز استغاثه حضرت زهرا علیهاالسلام خواندم؛ و از حضرتش بسیار التماس کردم و گفتم: آیا در شهر غریب به دست دشمنان شما کشته شوم و خانواده ‏ام در یزد منتظر باشند؟

به ذهنم رسید که بالاى بام منزل بروم و خود را در کوچه بیندازم، شاید امیرالمؤمنین با دستش مرا بگیرد تا زخمى نشوم. فورا از پله‏ ها بالا رفتم و شب مهتابى بود و نگاه کردم، گویا شهر مکّه نبود و از کوه‏هاى ابوقبیس وحرا و ثور خبرى نیست، انگار کوه طرزجان یزد است. لب بام آمدم که ببینم ناصبى ‏ها چه مى ‏کنند، با کمال تعجب دیدم در منزل خودم مى ‏باشم!
تعجب کردم و گفتم: خوابم یا بیدار، مکه کجا، یزد کجا!!

پس آهسته خانواده و بچه ‏هایم را صدا زدم. آن‏ها ترسیدند و به همدیگر مى ‏گفتند: صداى بابا مى ‏آید! عیالم به آن‏ها مى‏ گفت: بابایتان مکّه است، چند ماه دیگر می آید. پس آرام آن‏ها را صدا زدم و گفتم: درب بام را باز کنید. بچه ‏ها دویدند و درب بام را باز کردند و همه مبهوت بودند. پس خدا را شکر کردم که بتوسل حضرت زهرا علیهاالسلام مرا از کشته شدن نجات داد و به طرفه العینى (طىّ الارض) مرا ازمکه به یزد آورد؛ پس قضیه خود را براى آنان نقل کردم.

منبع:(صدر نشینان)sadrneshinan.ir

 

سخنان آیت الله خامنه ای، در سالروز تخریب قبرستان بقیع

هشتم شوال یادآور یکی از حوادث تلخ تاریخ است. در چنین روزی در سال 1344 ه.ق فرقه جعلی وهابیت در اقدامی خلاف شرع و مذهب همه مسلمانان، قبور فرزندان پیامبر در بقیع را به دلایل واهی تخریب کرد و داغی بر قلوب دوستداران فرزندان رسول خدا (ص) گذاشت.

مقام معظم رهبری:مردم را به دستهایی که امروز وحدت را می شکنند، توجه بدهید. با مردم هم صریح حرف بزنید. امروز، آن دستی که آمریکا علیه وحدت تجهیز کرده ، عبارت از همین دست پلید وهابیت است . این را صریح به مردم بیان کنید؛ پرده پوشی نکنید. از اول ، وهابیت را برای ضربه زدن به وحدت اسلام و ایجاد پایگاهی ـ مثل اسرائیل ـ در بین جامعه مسلمانها به وجود آوردند. همچنان که اسرائیل را برای این که پایگاهی علیه اسلام درست کنند، به وجود آوردند، حکومت وهابیت و این روسای نجد را به وجود آوردند تا داخل جامعه اسلامی ، مرکز امنی داشته باشند که به خودشان وابسته باشد و می بینید هم که وابسته اند. این ، همان ریشه وهابیت است که امروز ثمره پلید و خبیثه خودش را نشان می دهد.
وهابیت ، بر مبنای ایجاد اختلاف بین مسلمین به وجود آمده است . همین الان ما اطلاع داریم و می شناسیم که علمای حنابله غیر وهابی در عربستان سعودی ، دلشان از این وهابیها خون است . اینها حنابله ای هستند که وهابی نشدند. فقه ، همان فقه و مبنای فقهی ، همان مبنای فقه حنبلی است ؛ اما موازین و اصول وهابیت را قبول نکردند. اینها غالباً هم مطرودند؛ یعنی عموماً این افراد، داخل در حکومت هم نیستند. نه افتایی ، نه امامتی و نه هیچ منصب دیگر هم در اختیارشان قرار نمی گیرد. تعداد این افراد هم زیاد است .
اینها در ولادت رسول اکرم (ص) مولودیه می خوانند. در نظر سعودیها، خواندن مولودیه و امثال آن حرام است! نباید به پیامبر(ص ) «سیدنا رسول الله» گفت! نباید قبر پیامبر(ص ) را بوسید؛ چون حرام است! طبیعی است که این حکومت ، دشمن اسلام است

منبع :elyacin.persianblog.ir

امام خمینی ره و قیام گوهرشاد

حمله به مسجد گوهرشاد و کشتار مردم توسط رضاخان – 1314 ش
صبح جمعه 20 تیر سال 1314، قزّاقان رضاخان برای متفرق ساختن مردم وارد عمل شدند و بی محابا به روی مردم تیراندازی کردند و در این ماجرا، حدود یک صد نفر کشته و زخمی شدند. اما مردم متفرق نگشتند و مقاومت کردند. پس از این هجوم، مردم از اطراف با ابزاری از قبیل داس، بیل و چوب و… به طرف مسجد سرازیر شدند. مسجد گوهرشاد لبریز از جمعیت گردید. روحانیان به ترتیب بر بالای منبر حضرت صاحب الزمان(عج) قرار گرفتند و به سخنرانی پرداختند. روز شنبه 21 تیرماه در مسجد؛ شعارهای ضد سلطنت و ضد حجاب زدایی داده می شد و مسجد یک پارچه سرود مقاومت سر داده بود. وحشت مقامات دولتی را فرا گرفت. سرانجام رضاشاه دستور داد که همه را دستگیر و مجازات نمایند. سران شهربانی و آگاهی، نیروهای خویش را هماهنگ کرده، قرار گذاشتند پس از نیمه شب، تهاجم خود را آغاز نمایند. قزّاقان نیز از قبل در نقاط حسّاس شهر و اطراف مسجد گوهرشاد مستقر شدند و مسلسل های سنگین را بر بام های مشرف به مسجد کار گذاشتند.

حیله اسدی، نائب التولیه آستان قدس رضوی

قزّاقان و نیروهای شهربانی و آگاهی که در اطراف مسجد و نقاط حساس شهر مشهد مستقر شده بودند، شایع کردند که برای حفاظت از بانک ها آمده اند. اسدی، نایب التولیه رضاشاه، از نقشه کشتار مطلع شد و چون می دانست که مجتهدان هم در مسجد هستند، درصدد برآمد که آن ها را از آن جا خارج کند. از این رو، به دروغ پیغام فرستاد که تلگراف شما را اعلی حضرت همایونی پاسخ گفته، تشریف بیاورید برای مذاکره و با این حیله مجتهدان را از کشیک خانه به مسجد دارالتولیه کشاند. او می دانست اگر مجتهدان و عالمان طراز اول در این حمله و یورش کشته شوند، خراسان یک پارچه آتش خواهد شد و این آتش، گسترش خواهد یافت و دیگر به هیچ روی نمی توان از آن جلوگیری کرد. پس با این حیله علما را از مسجد خارج ساخت.

فتح مسجد گوهرشاد

پاسی از نیمه های شب دوازدهم ربیع الثانی گذشته بود که صدای غرش مسلسل های قزّاقان، حرم مطهر امام رضا علیه السلام را به لرزه انداخت و سربازان شاه، به فرماندهی سرلشکر ایرج مطبوعی، برای فتح مسجد گوهرشاد به حرکت درآمد. عده ای از مأموران مخفی رژیم، پیش تر وارد مسجد شده بودند و قرار بود آن ها از داخل وارد عمل شده و راه را برای ورود نیروهای رضاخان به داخل مسجد هموار کنند و چنین شد. دژخیمان اسلحه به دست، پا به درون خانه خدا گذاشتند و همه مسجدیان را از دم تیغ گذراندند.

توقیف علما و روحانیان

از روز یکشنبه 22 تیر، دولت به توقیف و بازداشت علما و روحانیان مشهد اقدام نمود وعده ای از علما را توقیف کرد و عده ای از آن ها هم مخفی شدند. از جمله توقیف شدگان، آیت اللّه سید یونس اردبیلی و آقازاده، فرزند آخوند ملامحمد کاظم بودند. بیش از سی نفر از عالمان و واعظان را دستگیر کردند و شهر تقریبا حالت حکومت نظامی به خود گرفته و ورود و خروج اشخاص به شهر، مستلزم داشتن جواز بود. ماموران برای دستگیری شیخ بهلول جایزه تعیین کرده بودند. پس از رفع غائله، اداره شهربانی برای پیدا کردن عاملان واقعه دست به کار شد و عده ای تحت بازجویی قرار گرفتند و در نتیجه، اسدی، نائب التولیه آستان قدس هم که یکی از محرکان معرفی شد، بلافاصله دستگیر شد و تحت محاکمه قرار گرفت و در دادگاه نظامی به اعدام محکوم گردید.

اهانت به آستان قدس رضوی

کشتار دسته جمعی مردم مشهد و دستیگری و محاکمه عده ای از علما و محکوم کردن جمعی در دادگاه های نظامی و صدور مجازات های سنگین و حکم اعدام برای عده ای، رفته رفته در کشور موجب گفت وگوها و ابراز نارضایتی هایی گردید و مردم در مورد دیانت رضاخان دچار تردید شدند؛ زیرا مردم آن چه در صحن حضرت رضا دیده بودند، برای یکدیگر بازگو کرده و این همه قساوت و خون ریزی را تقبیح می کردند؛ چرا که نظامیان، حرمت آستان قدس رضوی را رعایت نکرده و در این مکان مقدس، خون هزاران بی گناه را بر زمین ریخته بودند.

امام خمینی ره و قیام گوهرشاد
حضرت امام خمینی، منادی بزرگ مبارزه با استعمار و فرهنگ منحط آن، در گفتارخود به طور مکرر دیکتاتوری رضاخان و کشتار عمومی گوهرشاد را یادآوری کرده، ومردم مسلمان را به نهی از منکر و مبارزه و مقاومت در برابر استعمارگران ومزدوران روسیاه آن‏ها فرا می ‏خواند.

حضرت امام خمینی ره در یکی از فرازهای گفتارشان می فرمایند: «انگلیسی‏ های جنایت‏کار، رضاخان را اسلحه‏ دارکردند، این آدم ناشایسته بی ‏اصل را با اسلحه آوردند و مسلط کردند… اسلحه دردست‏ بی ‏عقل بود… آن جنایات و کشتار عامی که در مسجد گوهرشاد واقع شد، به ‏دنبال آن، علمای خراسان را گرفتند آوردند به تهران حبس کردند، و بعضی ‏شان را هم‏ محاکمه کردند، و بعضی‏شان را هم کشتند، برای این که اسلحه در دست‏ بی ‏عقل بود.»

منبع:www.asemooni.com

دستورالعمل های اخلاقی از آیت اله بهجت : گناه نکردن


از ما، عمل چنداني نخواسته اند!
مهم تر از عمل کردن، “عمل نکردن” است!
تقوا يعني “عمل گناه” را مرتکب نشدن!
همه مي پرسند چه کار کنيم؟
من مي گويم: بگوييد چه کار نکنيم؟
و پاسخ اينست:
گناه نکنيد.
شاه کليد اصلي رابطه با خدا ” گــنــاه نــکــردن ” است.

منبع:khamesealeaba20.blogfa.com

کودتای نافرجام "نقاب"، شکستی دیگر در پرونده سیاه آمریکا


هجدهم تیر سال 59 یعنی 34 سال پیش برخی مزدوران آمریکایی با هدایت استکبار قصد داشتند تا در پایگاه هوایی نوژه همدان کودتای نظامی علیه نظام اسلامی انجام دهند که با هوشیاری سربازان و پاسداران ولایت و انقلاب اسلامی این کودتا نافرجام ماند و در نوژه خفه شد.

برنامه ریزی برای کودتا

در دی ماه 1358 یکی از هواداران شاپور بختیار به نام مهندس قادسی ، نمودار سازمانی را تهیه کرد و نام آن را «نقاب» گذاشت. نام نقاب جمع حروف اول «نجات قیام انقلاب بزرگ» بود و سازمان دارای شورایی شامل مسوول تهران، مسوول امور شهرستان ها ، مسوول امور وزارتخانه ها، مسوول امور دانشگاه ها، انتشارات و تبلیغات ، مسوول امور ایلات و مسوول امور چریکی بود.

از نظر مسوولان نقاب، فتح تهران مساوی با پیروزی در سراسر کشور بود و با تصوری که از کودتای 28 مرداد 1332 داشتند، فکر می کردند با سقوط تهران همه کشور تسلیم آنها می شود.

علل انتخاب پایگاه شهید نوژه

سران کودتا برای شروع کار درصدد در اختیار گرفتن یک پایگاه نظامی برآمدند که دارای هواپیما، به تهران نزدیک، در خارج از شهر، عناصر آن قابل جذب و رهبران عملیات هوایی با پرسنل و اماکن آن آشنایی داشته باشند.

به این ترتیب پایگاه هوایی شهید نوژه برای شروع کودتا انتخاب شد. پایگاهی هوایی که در 46 کیلومتری مرکز استان همدان و در ورودی شهر کبودرآهنگ قرار داشت و تیمسار محققی، تیمسار سعید مهدیون، سروان حمید نعمتی، سروان ایرج ایران نژاد و چند تن دیگر از سران این کودتای نافرجام نظامی در آن خدمت کرده بودند و اماکن و پرسنل این پایگاه را می شناختند.

این پایگاه قبل از انقلاب به نام «پایگاه شاهرخی» خوانده می شد و بعد از انقلاب مدت کوتاهی به «پایگاه حر» نام گرفت و به دنبال شهادت سرهنگ دوم خلبان محمد نوژه از خلبانان فداکار این پایگاه که در پاسخگویی به فرمان حضرت امام خمینی (ره) برای کمک رسانی به شهید چمران و جلوگیری از سقوط پاوه در تاریخ 25 مرداد 1358 به شهادت رسید، نام این پایگاه به پایگاه هوایی شهید نوژه تغییر کرد.

ترکیب کودتا گران

طبق اسنادی موجود برای تصرف پایگاه نوژه به عنوان کلید عملیات کودتای نظامی نقاب قرار بود 12 گروه مرکب از 100 تن از کلاه سبزهای تیپ نوهد، 300 تا 400 نفر از فریب خوردگان ایل بختیاری و 12 نفر راهنما از داخل پایگاه به فرماندهی سرگرد «کوروش آذرتاش» فرمانده تیپ23 نوهد پیش از انقلاب جهت تصرف پایگاه نوژه وارد عمل شوند که این کار بسیار دقیق و حساب شده برنامه ریزی شده بود.

طبق نقشه این کودتا قرار بود پس از تصرف پایگاه تیمسار محققی برای رهبری عملیات هوایی در اتاق فرماندهی مستقر شده و همزمان سروان حمید نعمتی، سروان محمد ملک، سروان کیومرث آبتین و سروان فرخزاد جهانگیری که هر کدام فرمانده یک گروه پروازی بودند، نخستین اسکادران هوایی را به پرواز در آورند.

این اسکاداران شامل 16 هواپیما از 53 فروند هواپیمای مجهز به سلاح سنگین بود که برای عملیات در نظر گرفته شده بود .

در طرح این کودتا، عملیات هوایی نقش محوری داشت، بنابراین هواپیما ها باید مسلح به سلاح سنگین و آماده پرواز می شدند.

چگونگی شروع کودتا

همچنین سران این کودتای نافرجام نظامی آن زمان که جنگ تحمیلی هنوز آغاز نشده بود اما بین ایران و عراق خصومت وجود داشت، با ارتش بعثی عراق هماهنگ کردند که در روز 19 تیر 1359و در ساعت مقرر وارد حریم هوایی منطقه شوند و در پی عملیات هوایی عراق، آژیر قرمز پایگاه که رمز شروع کودتا بود به صدا درآید و پرسنل هواپیماها را مسلح و آماده پرواز کنند، به طور همزمان خلبانان وابسته به کودتا در ظاهر برای حرکت به سمت مرزها و پاسخ به ارتش عراق و در واقع برای حرکت به سوی تهران و بمباران اهداف از پیش تعیین شده پرواز کنند.

اهداف بمباران

طبق برنامه عملیاتی کودتا قرار بود با رسیدن هواپیماها به تهران بیت حضرت امام (ره)، فرودگاه مهرآباد، دفتر نخست وزیری، ستاد مرکزی سپاه پاسداران، ستاد مرکزی کمیته های انقلاب، پادگان ولی عصر(عج)، پادگان امام حسین(ع) و چند نقطه مهم دیگر بمباران شود .

همچنین برنامه ریزی شده بود پس از بمباران های هوایی، هواپیماها با شکستن دیوار صوتی به نیروی زمینی علامت می دادند که مرحله دوم کودتا را آغاز کند.

در این مرحله باید صدا وسیما، فرودگاه مهرآباد، ستاد ارتش جمهوری اسلامی، پادگان حر، پادگان قصر و پادگان جمشیدیه تسخیر می شدند و در سطح شهر تهران با اعمال خشونت و ارعاب حالت نظامی ایجاد می شد. طبق برنامه اگر نیروی زمینی موفق نمی شد صدا و سیما را تسخیر کند، هواپیماها آنجا را بمباران می کردند.

 افشای کودتا

سه روز مانده به موعد کودتا یکی از خلبانان که برای همکاری انتخاب شده بود، در تهران با سروان حمید نعمتی ملاقات می کند. حمید نعمتی به او می گوید مأموریت تو بمباران بیت امام (ره) است و ما می توانیم تا پنج میلیون نفر را بکشیم.

گویا شگرد حمید نعمتی این بود که در نخستین دیدار توجیهی کودتا به خلبانان عضوگیری شده چنین جمله ای را می گفت تا از میزان آمادگی آنها برای شرکت در کودتا و کشتار میلیونی مردم اطلاع یابد.

خلبان یاد شده در مقابل نوع ماموریت و وسعت کشتار مردم غافلگیر و مردد شد، اما به دلیل ترس از سران کودتا نمی دانست چه باید کند.

وی پس از خروج از خانه حمید نعمتی، تشویش و نگرانی بر او مسلط شده و می خواست موضوع را با کسی در میان بگذارد.

آن شب در خانه موضوع کودتا را با برادر و مادرش در میان می گذارد و مادر که بشدت ناراحت شده بود پاسخ می دهد تو نه تنها نباید این کار را بکنی، بلکه باید به انقلابیون خبر دهی و جلوی این کار را بگیری که اگر غیر از این باشد شیرم را حلالت نمی کنم.

این سخن مادر موجب می شود در نخستین دقایق بامداد چهارشنبه خلبان یاد شده تصمیم خود را بگیرد و با پذیرش احتمال کشته شدن توسط سران کودتا، ماجرای کودتا را افشا کند.

او از خانه خارج می شود و پس از پرس و جوها و دوندگی های مختلف، حدود اذان صبح منزل حضرت آیت الله خامنه ای را یافته و خود را به آنجا می رساند.

مقام معظم رهبری این واقعه را چنین تعریف می کنند: شبی حدود اذان صبح دیدم که در منزل ما را بشدت می زنند، من رفتم دیدم می گویند یک ارتشی آمده و با شما کار واجب دارد، دیدم یک نفر تکیه داده به دیوار، با حال کسل و آشفته و خسته سرش را فرو برده، گفتم شما با من کار دارید، بلند شد و گفت: بله گفتم: چکار دارید، گفت: کار واجبی دارم و فقط به خودتان می گویم… من به حرفش حساس شدم… احتمال این بود که سوء نیتی داشته باشد اما دیدم نمی شود به حرفش گوش نداد… یک جایی گوشه حیاط نشستیم… آثار بیخوابی و خیابانگردی و خستگی و هیجان در او پیدا بود. خلاصه آنچه گفت این بود که در پایگاه همدان اجتماعی تشکیل شده و تصمیمی بر کودتایی گرفته و پولهایی به افراد زیادی داده اند، به خود من هم پول داده اند… قرار است جماران و چند جای دیگر را بمباران کنیم. پرسیدم: کی قرار است این کودتا انجام شود، گفت: امشب.

من دیدم مسئله خیلی جدی است و باید آن را پیگیری کنم، در این بین این احتمال را می دادم که یک سیاست باشد و بخواهند ما را سرگرم کنند، اما در عین حال اصل قضیه آنقدر مهم بود که با وجود این احتمالات، لازم بود آن را پیگیری کنیم.

افشاگری دومین نفر

چند ساعت پس از افشای کودتا به وسیله خلبان یاد شده، یکی از درجه داران تیپ (23) نوهد نیز به کمیته مستقر در اداره دوم ستاد مشترک مراجعه می کند و پس از افشای کودتا و اعتراف به اینکه قرار است به همراه عده ای دیگر در براندازی جمهوری اسلامی شرکت کند، یک پاکت حاوی بخشی از طرح عملیات کودتا را در اختیار کمیته فوق قرار می دهد، به این ترتیب به فاصله چند ساعت از سوی دو عنصر جذب شده به کودتا، اقدام به «ضد کودتا» تبدیل می شود و انقلاب در برابر خطری که در چند قدمی اش کمین کرده بود، آگاه می شود.

این ضد کودتا، گرچه به وسیله دو فرد که از اقدام یکدیگر بی اطلاع بودند صورت گرفت اما عمل این دو نفر در واقع ترجمان اراده یک ملت انقلابی برای دفاع از انقلابشان بود.

از همان زمان که احتمال وقوع کودتا احساس شده بود، ستادی مرکب از واحدهای اطلاعات سپاه همدان، گروه مهندسی سپاه همدان، انجمن اسلامی نیروی هوایی، تعدادی از پرسنل مومن نیروی زمینی و تیپ نوهد به نام «ستاد خنثی سازی کودتا» تشکیل شد، اما این ستاد اطلاعات مؤثر و دقیقی از کودتا در اختیار نداشت، ولی اطلاعات با افشای کودتا توسط خلبان یاد شده و تا حدود کمتری توسط درجه دار تیپ (23) نوهد، در اختیار ستاد خنثی سازی کودتا قرار گرفت و عملاً از عملیات کودتا، توسط این دو نفر آگاه شدند.

با جمع بندی اطلاعات و تکمیل آن و با اطلاعاتی که از قبل جمع آوری شده بود، عملیات مقابله با کودتای قریب الوقوع بسرعت در دو محور پارک لاله و پایگاه شهید نوژه طرح ریزی شد.

پارک لاله محل تجمع 40 تن از خلبانانی بود که قرار بود با اتوبوس به پایگاه هوایی نوژه می رفتند و به دیگر خلبانان کودتا می پیوستند.

عمده نیروهای به کار گرفته شده برای خنثی سازی کودتا، در پایگاه شهید نوژه متمرکز شد و عملیات مربوط به پایگاه نوژه در دو قسمت داخل و خارج پایگاه به اجرا گذاشته شد.

به این ترتیب همزمان با شروع کودتا، نیروهای انقلاب متشکل از برادران سپاهی و پرسنل متعهد و فداکار نیروی هوایی، وارد عمل شدند و آنچنان درسی به خائنان و اربابان مستکبرشان دادند که برای همیشه در تاریخ انقلاب خواهد درخشید.

منبع:www.tabnak.ir