
امام(ره) :علم براي قلب ناپاك مايه هلاكت است .
سه شنبه 95/05/05
امام راحل در كتاب جهاد اكبر درباره اهميت تهذيب نفس و پاكسازي جان از رذايل اخلاقي و تاريكي هاي مفاسد اخلاقي سخن گفته اند از جمله مي فرمايند: «اگر انسان خباثت را از نهادش بيرون نكند، هر چه درس بخواند نه تنها فايده اي بر آن مترتب نمي شود بلكه ضررها دارد. علم وقتي در اين مركز پليد وارد شد، شاخ و برگ خبيث به بار آورده، شجره خبيثه مي شود. هر چه اين مفاهيم در قلب سياه و غير مهذب انباشته گردد، حجاب زيادتر مي شود. در نفسي كه مهذب نشده، علم حجاب ظلماني است: «العلم هو الحجاب الاكبر» لذا شر عالم فاسد براي اسلام از همه شرور خطرناكتر و بيشتر است. علم نور است، ولي در دل سياه و قلب فاسد دامنه ظلمت و سياهي را گسترده تر مي سازد. علمي كه انسان را به خدا نزديك مي كند، در نفس دنيا طلب باعث دوري بيشتر از درگاه ذي الجلال مي گردد. علم توحيد هم اگر براي غير خدا باشد، از حجب ظلماني است، چون اشتغال به ما سوي الله است»، (جهاد اكبر، ص 18)
امام راحل بطور صريح بيان مي نمايند همزمان با آموزش علم به تهذيب نفس رو آوريد و ريشه آلودگيهاي باطني را از وجود خود بزدائيد اگر اين ريشه خشك نشود، نه تنها علم آموزي براي آن وجود آلوده سودي ندارد بلكه باعث آلودگيها و مفاسد بيشتري مي شود در نتيجه در مرتبه اول موجب نابودي عالم فاسد مي شود و در مربته دوم اين فساد به ديگران يعني به جامعه انساني آسيب خواهد رساند. تاريخ و تجربه نشان داده است آسيب و زياني كه جوامع بشري از جانب عالمان غير مهذب و غير سالم كشيده بسيار بيشتر از افراد عامي و عادي بوده است.
اين موضوع درباره علما و فضلاي حوزه هاي علميه و دانشجويان دانشگاههاي كشور اهميت بيشتري پيدا مي كند به همين سبب در نظر امام راحل كسب فضايل و مكارم اخلاقي و موازين انساني از وظايف بسيار مشكل و بزرگي است كه بر دوش اين اقشار جامعه است علم اگر با تهذيب نفس و تزكيه جان همراه شود منشاء بركات و خيرات بسياري خواهد شد كه منجر به اصلاح جوامع بشري خواهد گرديد.
منبع:www.askdin.com

آیا می دانید چرا قرآن به زبان عربی و در عربستان نازل است؟
یکشنبه 95/05/03
چرا قرآن به زبان عربي و آن هم در عربستان نازل شده و به زبان هاي مختلف در ممالك مختلف مانند زبان هاي چيني، انگليسي و… و به افراد مختلف نازل نشده است؟
براي روشن شدن پاسخ، اول بايد با ويژگي هاي منطقه جزيره العرب كه عربستان جزئي از آن منطقه بزرگ محسوب مي شده است، آشنا شويم سپس ويژگي ها و خصوصيات زبان عربي را مورد بررسي قرار دهيم، از اين رو توجه به مطالب ذيل لازم است:
ويژگي هاي منطقه جزيرة العرب
1ـ اين منطقه محل پرورش و ترويج اديان و شريعت هايي همچون شريعت حضرت موسي (عليه السلام) و شريعت حضرت عيسي (عليه السلام) مي باشد.
2ـ خانه كعبه به عنوان مقدس ترين بناي جهان توسط حضرت ابراهيم (عليه السلام) و به امر خداوند متعال در اين منطقه بنا شده كه به عنوان قبله مسلمانان قرار گرفت.
3ـ بناي مقدس ديگري به نام بيت المقدس كه قبله اولين مسلمانان بود در اين منطقه واقع شده است.
4ـ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم ) در عربستان متولد شده است؛ زيرا طائفه و قبليه ي ايشان كه از نسل حضرت ابراهيم (عليه السلام) هستند و آنجا ساكن بوده اند. لذا همان گونه که پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در آن منطقه متولد شده، در همان منطقه نيز قرآن بر ايشان نازل گرديده است.
5ـ موقعيت جغرافيايي منطقه حجاز و عربستان از ويژگي هاي خاصي برخوردار است؛ زيرا دسترسي داشتن به جاده ابريشم، زمينه مناسبي را براي ارتباط و تبادل افكار و عقائد و در نتيجه ترويج و گسترش دين اسلام به ديگر نقاط دنيا به خصوص كشورهاي آسيايي فراهم مي كند.
ويژگي هاي زبان عربي
1ـ ادبيات زبان عربي يكي از كامل ترين و غني ترين ادبيات ها مي باشد.
2ـ زبان عربي يكي از وسيع ترين زبان ها از حيث لغت و اصطلاح و واژگان مي باشد.
3ـ شيوايي و رسايي آن تا حدّي است كه بدون ابهام، معنا و مقصود خود را به طور واضح و روشن به مخاطب تفهيم مي كند، كما اين كه خداوند متعال در آيه 28 سوره «زمر» به اين مطلب اين چنين اشاره فرموده: « قُرْآنًا عَرَبِيًّا غَيْرَ ذِي عِوَجٍ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ ؛ قرآني است فصيح و خالي از هرگونه كجي و نادرستي باشد که اهل تقوي شوند».
چه زباني بهتر است زبان قرآن باشد؟
با توجه به اين كه پيامبر- صلي الله عليه و آله وسلم- از منطقه جزيرة العرب بود، پس زبان قرآن بايد عربي باشد همان طور که خداوند متعال مي فرمايد: « وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ … ما هيچ پيامبري را جز به زبان قومش نفرستاديم تا (معارف الهي را)براي آنها روشن کند.» مانند انبياء گذشته كه هر كدام به زبان قوم خودشان صحبت مي كردند، و كتاب آسماني آنها نيز همان زبان بوده است؛ زيرا در غير اين صورت به آن پيامبر و كتابش ايمان نمي آوردند، همانطور كه قرآن كريم مي فرمايند: «هرگاه آن را براي عجم (غير عرب)ها نازل مي كرديم و او آن را بر ايشان مي خواند، به آن ايمان نمي آوردند».
و چه بسا اگر زبان قرآن غير از زبان عربي بود پاره اي از اسرار بر عقول مردم مخفي مي ماند و تعقل و فهم بشر به آن ها نمي رسيد؛ زيرا زبان عربي از کامل ترين و پربارترين ادبيات ها مايه مي گيردو از حيث لغت و واژگان جزء وسيع ترين زبان ها مي باشد، از اين رو شايسته است به عنوان زبان ارسالي وحي باشد تا بتواند تمام ريزه کاري هاي سخنان خداوند را به بهترين بيان به مخاطب خود انتقال دهد.
البته قرآن كريم با اين زبان براي همه مردم جهان قابل فهم نيست (و به هر زبان ديگري بود نيز همين گونه بود) زيرا، يك زبان جهاني و بين المللي كه همه مردم دنيا آن را بفهمند نداريم، ولي اين مانع بهره مندي ساير مردم جهان از ترجمه هاي آن نخواهد شد، از جهتي ناگفته نماند، در هر جاي قرآن كريم كه از آن تعبير به «عربي بودن» آورده شده، منظور از عربي بودن قرآن، واضح و روشن بودن تعاليم قرآن است، از اين جهت كه هيچ ابهام و پيچ و خمي ندارد و به شيواترين و رساترين بيان آورده شده است.
بايد توجه داشت كه قرآن كريم مشتمل بر تعاليم و قوانين كلي الهي است كه محدود به يك منطقه و يك زبان نمي شود، بلكه براي تمام انسان ها و در همه زمان ها كاربرد داشته و قابل استفاده مي باشد، از اين رو هم شكل بودن ظاهر كلام قرآن با زبان عربي و يا مكان نزول قرآن با عربستان كنوني، از كلي و عمومي بودن دستورات و تعاليم آن كتاب الهي نمي كاهد و اين كتاب آسماني براي هميشه و حتي براي انسان هايي كه در آينده به وجود مي آيند، دستورات و قوانين راه گشا و هدايت كننده اي دارد؛ بدون اين كه غبار كهنگي و قديمي شدن بر چهره روشن و نوراني آن قوانين بنشيند.
نتيجه
با ويژگي هاي منطقه حجاز و عربستان و خصوصيات بارز زبان عربي در مي يابيم كه بهترين مكان نزول قرآن و بهترين زبان براي كلام قرآن در نظر گرفته شده است تا تعاليم نوراني قرآن كريم به ساير نقاط جهان انتقال يابد بدون اين كه از محتوا و مضمون آن كاسته شود، البته شايان ذكر است كه تعبير عربي بودن كه در قرآن كريم در حدود 10 مورد آورده شده، اشاره به زبان عربي امروزي نيست بلكه مراد واضح و روشن بودن آن تعاليم الهي و خالي بودن آنها از پيچيدگي و ابهام مي باشد، از اين رو مي توان خلاصه اي از محتواي اين چند آيه را اينچنين بيان كرد: ما قرآن را به شيوه اي واضح و روشن و با بياني رسا و شيوا براي شما فرستاديم
منبع:www.samatak.com

حفظ آبروی دوست، شرط حفظ آبروی شما!
شنبه 95/05/02
شرح دو حدیث از حضرت امام جعفرصادق علیهالسلام توسط حضرت آیتالله العظمی خامنهای در ابتدای جلسه درس خارج فقه ِ
روایت اول: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعالی لَيَحْفَظُ مَنْ يَحْفَظُ صَدِيقَه»
روایت دوم: «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَا تُفَتِّشِ النَّاسَ فَتَبْقَى بِلَا صَدِيق»شافی، صفحهی 652
دو روايت كوتاه:
فى الكافى، عن الصّادق (عليهالسّلام)، قال: «انّ اللَّه تعالى ليحفظ من يحفظ صديقه»؛ [حضرت امام جعفر صادق علیهالسّلام فرمودند:] خداى متعال حفظ ميكند آن كسى را كه رفيق خود را حفظ كند. [البته] مراد، حفظ جسمانى نيست فقط - حالا آن هم يكى از مصاديقش ممكن است باشد - يعنى آبروى او را حفظ كند، شخصيت او را حفظ كند، جهات او را حفظ كند [و] مراعات كند. خدا يك چنين كسى را حفظ ميكند. اين پيوندهاى برادرى و رفاقت و انس و اخوت، در اسلام اينقدر اهميت دارد. شما ملاحظهى رفيقتان را ميكنيد، او را حفظ ميكنيد، خداى متعال در پاداش اين عمل، شما را حفظ ميكند. البته حفظ كردن رفيق معناش اين نيست كه انسان از گناه او، از خطاى او دفاع كند؛ كما اينكه در اين كارهاى حزبى و جناحى و خطى و اين چيزها معمول است كه اگر خطائى هم از كسى سر بزند، چون با آنها همجبهه است، همخط است، همحزب است، همگروه است، بايد بايستند پايش دفاع كنند؛ نه، اين مراد نيست؛ اين حفظ او نيست؛ اين در واقع مخذول كردن او، بدبخت كردن اوست و خود؛ بلكه مراد، حفظ آبروى مؤمنى است كه برادرى ايمانى با انسان دارد. جامع، برادرى ايمانى است. اين يك روايت.
يك روايت ديگر هم باز از كافى است، از امام صادق (عليه الصّلاة و السّلام)؛ ميفرمايد كه: «لا تفتّش النّاس فتبقى بلا صديق»؛ در كارهاى مردم ريز نشو، تفتيش نكن، جزئيات را دنبال نكن. دنبال پيدا كردن عيوب ريز و درشت افراد نباش. اگر اينجور باشد، بدون رفيق خواهى ماند. يعنى هر كسى بالاخره يك عيبى دارد ديگر. اگر بخواهى همينطور ريز بشوى، تفتيش كنى، دنبال كنى، كسى برايت باقى نميماند.
منبع:farsi.khamenei.ir

چرا صالحان، گرفتار مشکلات و گنهکاران، در رفاه هستند؟
پنجشنبه 95/04/31
اگر قطره ای چای روی شیشه عینک شما بریزد، فوراً آن را پاک می کنید. امّا اگر قطره ای چای روی لباس سفید شما بچکد، صبر می کنید تا به منزل بروید و لباس خود را عوض کنید. و اگر قطره ای روی قالی زیر پای شما بچکد، آن را رها می کنید تا مثلاً شب عید به قالی شویی ببرید. خداوند نیز با هرکسی به گونه ای رفتار می نماید و بر اساس شفّافیّت یا تیرگی روحش، کیفر او را به تأخیر می اندازد.
پاسخ به یک شبهه
سوال و یا شبهه ای که در ذهن بسیاری وجود دارد این است که چرا غالب کسانی که مطیع اوامر و دستورهای قرآن و خداوند تبارک و تعالی هستند، از آثار این اطاعت و پیروی برخوردار نیستند و با کمبودهای شدید و گرفتاری ها و بلایای زیادی روبرو هستند؟ و کسانی که کافر هستند و یا در کشورهای کفر زندگی می کنند، هم از نظر رفاه و آسایش، از وضعیت و موقعیت بهتر و برتری بهره مند هستند و هم از انواع نعمت های خدادادی بیشتری برخوردار می باشند.
این مسئله که هر انسانی و هر قومی که در مسیر خدا گام بردارد و تقوا پیشه کند و در برابر نعمت های الهی شکرگزار باشد، خداوند آن ها را از دریای بیکران رحمت خویش مستفیض کرده و نعمت های خود را بر او نازل خواهد کرد، از سنت های خداوند و درست می باشد. امّا مشکلات و مصیبت ها و تنگناهایی که مومنین بدان دچار می شوند، فلسفه و علّت های دیگری نیز دارد که به چند نمونه از زبان آیات قرآن کریم اشاره می کنیم:
مشکلات و مصائب خود ساخته
در منطق عقل و شرع سختی ها انسان را آبدیده می کنند و او را به آسایش و سعادت می رسانند و نیروهای بالقوّه او را در مسیر پیشرفت و تکامل به فعلیت می رسانند «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا» همانا به همراه هر سختی آسایش و راحتی است.»
علّت برخی بلاها و مشکلاتی که مومن به آن دچار می شود، خود انسان است؛ بسیاری از اوقات این خود ما هستیم که به دلیل سوء مدیریت در برنامه و یا به دلیل انتخاب های غلط و اشتباه و.. . دچار مشکل می شویم.
به طور مثال اگر در رانندگی دچار تصادف شویم و در آن به نقص عضو مبتلا شویم و یا.. . همه این ها مسببشان خود ما هستیم و به خداوند مربوط نمی شود. قرآن کریم می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لاَ یَظْـلِمُ النَّاسَ شَیئا وَ لَـَکِنَّ النَّاسَ أَنفُسَهُمْ یَظْـلِمُونَ»[1] خداوند هیچ بر مردم ستم نمی کند؛ ولی این خود مردم اند که بر خویشتن ستم می کنند.»
سنت امتحان الهی
برخی بلاها برای آزمایش و امتحان مردم می باشد؛ چرا که دنیا محل ابتلا و امتحان است نه دار آسایش و راحتی، آن چنان که قرآن کریم می فرماید: «وَلَنَبْلُوَنَّکُم بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الاْمْوَلِ وَ الاْنفُسِ وَ الثَّمَرَتِ وَبَشِّرِ الصَّـَبِرِین»[2] قطعاً شما را به چیزی از قبیل ترس و گرسنگی و کاهش در اموال و جان ها و محصولات، می آزماییم و مژده باد شکیبایان را»
هر کسی به اندازه تلاشش بهره می برد
امیر مؤمنان علی (علیه السلام) می فرماید: «انَّ اللّه یبتلی عبادَهُ عند الأَعمال السَیِّئة بنقص الثمرات و حبسِ البرکات و إغلاقِ خزائِنِ الخَیْرات لیتوبَ تائبٌ و یُقْطِعَ مُقْطِعٌ وَ یَتَذَکَّرَ متذکِّرٌ»[3] خداوند بندگان خویش را به هنگامی که کارهای بد انجام می دهند با کمبود میوه ها و جلوگیری از نزول برکات و بستن در گنج های خیرات به روی آنان آزمایش می کند.»
یکی دیگر از سنّت های الهی نیز این است که هر کسی به اندازه رنج و زحمتی که کشیده استفاده و بهره برداری می کند. خداوند می فرماید: «وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعی»[4] و برای انسان بهره ای جز سعی و کوشش او نیست.»
پس هر کسی به اندازه تلاش و زحمتی که کشیده و به اندازه ای که از نبوغ و استعداد الهی استفاده کرده است، در راحتی و آسایش خواهد بود. و بدون شک یکی از علت های پیشرفت آنان تلاش زیادی بوده که توسط آنان برای رشد اقتصادی شده است و نتیجه آن را هم الان برداشت می کنند.
سختی ها و بلاها؛ وسیله ای برای تذکّر و یادآوری
انسان همچون مسافری است که در مسیر زندگی خود در حرکت است و اگر در طول مسیر همیشه در رفاه و آسایش باشد ممکن است غفلت بر او چیره شود و او را از مسیر اصلی و هدف نهایی باز دارد، از این رو خداوند که أرحم الراحمین و از همگان نسبت به انسان مهربان تر است، زنگ بیدار باش را برای انسان در قالب بلا و سختی به صدا در می آورد و انسان را از عواقب خطرناک ضلالت و گمراهی باخبر می سازد.
خداوند متعال می فرماید: «وَلَقَدْ أَخَذْنَآ ءَالَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِینَ وَنَقْص مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ»[5] و ما نزدیکان و قوم فرعون را به خشکسالی و کمبود میوه ها گرفتار کردیم شاید متذکّر گردند.»
همچنین امیر مؤمنان علی (علیه السلام) می فرماید: «انَّ اللّه یبتلی عبادَهُ عند الأَعمال السَیِّئة بنقص الثمرات و حبسِ البرکات و إغلاقِ خزائِنِ الخَیْرات لیتوبَ تائبٌ و یُقْطِعَ مُقْطِعٌ وَ یَتَذَکَّرَ متذکِّرٌ»[6] خداوند بندگان خویش را به هنگامی که کارهای بد انجام می دهند با کمبود میوه ها و جلوگیری از نزول برکات و بستن در گنج های خیرات به روی آنان آزمایش می کند.»
اجر و پاداش اخروی
یکی دیگر از سنّت های الهی نیز این است که هر کسی به اندازه رنج و زحمتی که کشیده استفاده و بهره برداری می کند. خداوند می فرماید: «وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعی»[7] و برای انسان بهره ای جز سعی و کوشش او نیست.»
خداوند به کسی ظلم نمی کند «وَأَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلاَّم لِّلْعَبِیدِ» در کتب کلامی و اعتقادی تحت عنوان «اعواض الآلام; عوض های سختی ها و رنج ها» بیان شده سختی ها و مصائبی که از جانب خداوند به انسان ها می رسد در آخرت جبران می شود.
گذشته از این مطلب، صبر و استقامت در برابر شدائد و مصائب و پیمودن راه سعادت و تکامل در شرائط سخت و دشوار، أجر و پاداش اخروی بسیاری را نصیب انسان خواهد نمود، چنان که در روایتی نقل شده روزی عبداللّه بن ابی یعفور نزد امام صادق (علیه السلام) به شکوه و گلایه پرداخت که من همیشه در سختی و بیماری به سر می برم. امام (علیه السلام) در جواب فرمودند: «لو یعلم المؤمن ما له من الأجر فی المصائب لتمنّی أنّه قرض بالمقاریض»[8] اگر شخص مؤمن بداند که پایداری در برابر مصائب و سختی ها چه اندازه اجر و ثواب دارد آرزو می کند که بدن او با قیچی قطعه قطعه شود.»

عمر طولانی با صله رحم!
دوشنبه 95/04/28
اگر صله رحم عمر سه ساله را سي ساله مي كند پس چطور انسان ها در نهايت مي ميرند يعني اگر كسي هر روز صله رحم انجام دهد پس هيچ وقت نبايد بميرد و هر روز سي سال به عمر او اضافه شود؟
با استفاده از آيات و روايات، معلوم مىشود كه انسان داراى دو نوع مرگ است: يكى مرگ حتمى (و به تعبير قرآن مرگ مسمّى) و ديگرى مرگ مشروط (و به تعبير قرآن مرگ معلّق). مرگ حتمى، هرگز تأخير و تقدم ندارد و صله رحم، صدقه و… هم تأثيرى نخواهد داشت. آنچه در روايات وارد شده كه صدقه، صله رحم، تشييع جنازه مؤمن و… عمر انسان را طولانى مىكند و با برخى امور آن را كاهش مىدهد، مربوط به اجل معلق است. به اين مثال توجه كنيد: اگر فانوسى را كه در مخزن آن مقدارى نفت وجود دارد، روشن كنيم دو نوع خاموشى براى آن متصور است: يكى آن كه آن قدر روشن باشد تا نفت آن تمام شود و به طور طبيعى خاموش گردد. دوم آن كه قبل از تمام شدن نفت، كسى آن را خاموش كند يا فانوس بر زمين افتد و… خاموش شود. بيشتر مرگها با اجل معلق تحقق مىپذيرد نه با اجل حتمى؛ يعنى، يكسرى عوامل، در تقديم و يا تأخير آن دخيل است؛ مثلاً اگر كسى از بدن خود مراقبت نكند و غذاهاى ناسالم و مضر تناول نمايد، در اثر مسموميت و يا انسداد شريانها و… عمرش به پايان مىرسد؛ حال آن كه اگر مراقبت مىكرد، ممكن بود عمرش طولانىتر باشد. تأثير برخى از اعمال نيز به همين شكل است. صله رحم آن را افزايش مىدهد و قطع رحم آن را كاهش مىدهد؛ ولى دامنه تأثير در محدوده اجل معلق است نه اجل مسمى. پس معنای روایاتی که در مورد ازدیاد عمر با صله رحم و صدقه ویا کم شدن آن با ترک این اعمال است تغییر در اجل معلق وکم و زیاد شدن آن با این انجام این اعمال خیرو یا ترک آن است نه این که مربوط به اجل قطعی و مسلم باشد و آن را تغییر دهد . عمر انسان در هر صورت محدود است و هیچ عملی آن را نا محدود نمی کند و هیچ چیز اجل قطعی را نمی تواند تغییر دهد و تغییرات تنها در محدوده اجل معلق و غیر قطعی است . انسان كه از مدت عمر خود خبر ندارد،صله رحم جلوي عوامل كوتاهي عمر را مي گيرد،واينكه صله رحم عمر را طولاني مي كند به معني آنست كه مجموعه عمل صله رحم در طولاني شدن عمر مؤثر است نه تك تك آن،شواهد قطعي بر اين وجود دارد كه قطع رحم عمر را كوتاه مي كند.در نتيجه صله رحم سبب عمر با بركت مي شود.
منبع:(لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها، كد: 31/100102031)