داستانی از شفاعت نماز اول وقت
داستانی از شفاعت نماز اول وقت
آی رفقایی که به نماز اول وقت عادت کرده اید، همین نماز اول وقت شما را نزد ملک الموت شفاعت می کند.
یک کسی گفت: من یک کسالتی داشتم، گفت: اشتهای زیادی به گوشت پیدا کرده بودم، گفتم: یک لقمه گوشت به من بدهید! گفتند: اگر ما به تو گوشت بدهیم؛ تو از بین خواهی رفت. گفت: بالاخره آهسته، بدون اینکه کسی بفهمد، محل گوشت کوبیده را پیدا کردم و از آن خوردم! تا خوردم، دل درد سختی گرفتم! طبیب آمد و آهسته به اطرافیان من گفت: این مریض چه کار کرده که در مخاطره افتاده است؟ گفتند: از خودش بپرس. به طبیب گفتم؛ آقا من گوشت خورده ام. طبیب گفت: امیدی به درمانت نیست! ایشان به امام زمان “علیه السلام” متوسل می شود. گفت: همان شب دیدم یک شخص فوق العاده زیبارو با یک شخص دیگر که چنگکی در دستش بود، وارد شدند. _این شخص حضرت ملک الموت بوده است و شخص زیبارو هم نماز اول وقتش_ هر چه ملک الموت می خواست که این چنگک را بیندازد و از نوک پنجه روح را بکشد، آن شخص زیبارو جلوی دست او را می گرفت! بالاخره مانع از قبض روح توسط ملک الموت شد. نماز اول وقت بین شما و مرگ شما شفاعت می کند. مبادا از دست بدهید.
[ز ملک تا ملکوت ج1 ص 212- دروس اخلاق آیت الله حق شناس]
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط یارقیه در 1396/08/17 ساعت 10:09:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |