عزّت نفس
مفضّل با فشار سخت زندگی روبرو شده بود، فقر و تنگ دستی، داشتن قرض و مخارج سنگین زندگی او را آزار می داد، در محضر امام صادق (ع) لب به شکایت گشود و بیچارگی های خود را مو به مو تشریح کرد.
“فلان مبلغ قرض دارم، فلان مشکل دارم، متحیّرم چه کنم و…."خلاصه در آخر کلامش از امام صادق(ع) در خواست دعا کرد . امام (ع) به کنیزش دستور دادند یک کیسه اشرافی که منصور برای وی فرستاده بود بیاورند.
بعد این کیسه را در اختیار مفضّل قرار می دهد، مفضّل رو به امام(ع) خطاب کرده می گوید: “آقا مقصودم آنچه در حضور شما گفتم دعا بود.
حضرت می فرمایند :"بسیار خوب دعا هم می کنم، امّا این را بدان؛ هرگز سختی های خود را برای مردم تشریح نکن اولین اثرش این است که وانمود می شود تو در میدان زندگی زمین خورده ای و از روزگار شکست یافته ای، در نظر ها کوچک می شوی و شخصیّت و احترامت از میان می رود “
منبع: شهید مطهری، داستان راستان ص17
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط یارقیه در 1396/04/11 ساعت 11:54:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |