موضوع: "نماز"

نماز قضای پدر بر گردن دختر؟

احکام سجده سهو

امام،خامنه ای : براي سه چيز بعد از سلام نماز، انسان بايد دو سجده سهو بجا آورد: اول : آن كه در بين نماز، سهواً حرف بزند. دوم: آن كه يك سجده را فراموش كند. سوم: آن كه در نماز چهار ركعتي بعد از سجده دوم شك كند كه چهار ركعت خوانده يا پنج ركعت

و در دو مورد  هم احتياط واجب آن است كه سجده سهو بنمايد: اول در جايي كه نبايد نماز را سلام دهد مثلاً در ركعتهاي اول سهواً سلام بدهد. دوم: آن كه تشهد را فراموش كند. (توضیح المسائل مراجع،م1236)

سيستاني:در دو مورد بعد از سلام نماز انسان بايد دو سجده سهوبجا آورد، اول : آن كه تشهد را فراموش كند.دوم: آن كه در نماز چهار ركعتي بعد از داخل شدن در سجده دوم شك كند كه چهار ركعت خوانده يا پنج ركعت يا شك كند كه چهار ركعت خوانده يا شش ركعت

و در سه مورد بنابر احتياط واجب سجده سهو لازم است.

اول: آنكه اجمالاً بداند كه در نماز چيزي را اشتباهاً كم يا زياد كرده . دوم: آن كه در بين نماز ، سهواً حرف بزند.

سوم: در جايي كه نبايد سلام نماز رابدهد، (مثلاً در ركعت اول سهواً سلام بدهد.و احتياط مستحبّ آن است كه اگر يك سجده را فراموش كند يا اينكه در جايي كه بايد بايستد مثلاً در موقع خواندن حمد و سوره اشتباه بنشيند، و در موقعي كه بايد بنشيند مثلاً موقع تشهد، اشتباهاً بايستد) دو سجده سهو بجا آورد، بلكه براي هر چيزي كه در نماز اشتباهاً كم يا زياد كند، دو سجده سهو بنمايد.(توضیح المسائل ایشان،م 1222)

مكارم: براي چند چيز بنابراحتياط واجب بايد بعد از نماز دو سجده سهو بجا آورد:

1- كلام بيجا، يعني سهواً به گمان اين كه نماز تمام شده حرف بزند.

 2- سلام بيجا، يعني مثلاً در ركعت دوم نماز چهار ركعتي سلام بدهد.

3- سجده فراموش شده. 4- تشهد فراموش شده 5- بجاي ايستادن سهواً بنشيند ، يا به جاي نشستن برخيزد. 6- در شك ميان «چهار و پنج» بعد از سجده دوم واجب است نماز را تمام كند، بعداً دو سجده سهو بجا آورد، و براي كم يا زياد كردن غير اينها سجده سهو مستحبّ است.(توضیح المسائل ایشان،م 1099)

حکم فرادی کردن نماز جماعت

یکی از مسائلی که گاهی در نماز جماعت بوجود می اید این است که انسان بخواهد نماز جماعت خود را به فرادا تبدیل کند ونماز را زودتر تمام کند به دلائل مختلفی مثل اینکه دوتا نمازش رو با یک نماز جماعت بخواند. شاید خیلی از ما در وهله ی اول فکرکنیم همچنین کاری یعنی وسط نماز جماعت نیت فرادا کنیم ونمازمون رو تمام کنیم اشکالی ندارد،چون اصل نماز واجبه و نماز جماعت مستحب است! اما باید عرض کنم که همه مراجع نظرشان این نیست که اشکال ندارد،بلکه بعضی مراجع اشکال میدونند.

  امام و رهبری،فاضل: انسان در بین نماز جماعت مى‏ تواند نیت فرادی كند.(توضیح المسائل سیزده مرجع،م1423-خامنه ای؛استفتائات جدید ،بخش نماز جماعت)

سیستانی:اگر مأموم در بین نماز بدون عذر قصدمنفرد( فرادی)نماید ، صحت جماعتش محل اشكال است،ولى نمازش صحیح است،مگر آنكه به وظیفه منفرد عمل نكرده باشد(یعنی حمد وسوره را نخوانده است) كه ـ بنابر احتیاط واجب ـ باید نماز را اعاده كند ، ولى اگر چیزى را كم و زیاد كرده باشد كه در صورت عذر ، نماز را باطل نكند اعاده لازم نیست ، مثلاً اگر از اول نماز قصد فرادی را نداشته و قرائت را نخوانده ولى در حال ركوع چنین قصدى برایش پیدا شود ، در این صورت مى‏تواند نمازش را به قصد فرادای تمام كند ، و لازم نیست كه آن را اعاده نماید ، و همچنین اگر یك سجده را براى متابعت زیاد كرده باشد.(رساله سیزده مرجع ذیل مسئله 1423)

مکارم:بدون عذر نمى توان از جماعت جدا شد و نیّت فرادى کرد، خواه از اوّل تصمیم بر این کار داشته باشد، یا در اثناء نماز(توضیح المسائل مکارم ،م 1248)

وحید:عدول از جماعت به فرادی در حال تشهد قبل از سلام امام در صورتی‌که از اول قصد عدول نداشته اشکال ندارد، و همچنین است قبل از تشهد در صورتی‌که معذور باشد و در غیر این دو صورت محل اشکال است چه از اول نیت عدول داشته باشد یا در اثناء قصد عدول کند. ولی اگر به وظیفة منفرد عمل کرده نمازش صحیح است و همچنین اگر بعد از گذشتن محل قرائت عدول کرده و از اول قصد انفراد نداشته نمازش از جهت ترک قرائت صحیح است.(توضیح المسائل وحید،م 1431)

 

اگر عمدا ساعت ⌚️ را کوک نکنیم و نماز قضا شود، مرتکب معصیت شدیم ؟

 

 آیت الله خامنه ای: اگر امید بیدار شدن بدون تنظیم ساعت ندارد، معصیت است.

 آیت الله سیستانی: اگر از روى بى اعتنايى به نماز باشد يا هر روز تكرار شود گناه است.

 آیت الله شبیری: اگر اطمینان به بیدار شدن نداشته اید، معصیت است.

 آیت الله وحید: اگر بدانید بدونِ ساعت بیدار نمی شوید بله گناه دارد.

 

آیت الله فاضل: اگر می داند که بدون کوک کردن ساعت زنگ دار برای نماز صبح بیدار نمی شود و عمدا ساعت را کوک نکند، سبک شمردن نماز حساب می شود و سبک شمردن نماز حرام و گناه است.

منبع:استفتائات موجود در واحد پاسخ به سؤالات اداره تبلیغ اینترنتی حوزه های علمیه

​شرح کامل یک اتفاق باورنکردی اما واقعی!

آخوند ملا عباس سیبویه یزدى شرح حال پسر عموى خود، شیخ على سیبویه یزدى ـ در ارتباط با توسل به حضرت زهرا – از زبان شیخ چنین گفت:

وقتى به مکه رفتم و مراسم حج تمام شد، روزى از منزل بیرون آمدم و به مسجد الحرام مشرّف شدم. طواف کردم و نماز طواف خواندم و به منزل بازگشتم.
در راه مردى را با ریش تراشیده و سبیل ‏هاى بلند دیدم که با لباس افندى‏ ها ایستاده بود. تا مرا دید، قدرى به صورتم نگاه کرد و بعد جلو آمد و گفت:
تو شیخ على یزدى نیستى؟ گفتم: چرا! .
بمن سلام کرد و دست به گردن من انداخت و مرا بوسید و دعوت کرد به منزلش بروم. با اصرار مرا به خانه خود برد. هر چه به او گفتم: شما کیستید، من شما را به جا نمى ‏آورم، مى‏ گفت: خواهى شناخت، من از دوستان شما هستم.
وقت ظهر خواستم به منزل بروم نگذاشت و گفت: همه جاى مکه حرم است، همین جا نماز بخوان. پس برایم ناهار آورد. هر چه گفتم: رفقایم نگران هستند! مى‏ گفت: اینجا حرم امن خداست، چرا نگرانى؟! تا شب مرا نگه داشت.
شب که شد دیدم جماعتى آمدند و او (صاحب منزل) شروع کرد به بد گفتن و مذمت شیعه ‏ها و مى‏ گفت:
شیعه‏ ها میانه خوبى با خلیفه اول و دوم ندارند و مخصوصا باخلیفه دوم؛ این‏ها شبى بنام عیدالزهرا در ربیع الاول دارند که از خلیفه تبرّى مى‏ جویند، و این شخص (شیخ على) یکى از آن‏هاست.

بخاطر حرف‏هاى او آنان تحریک شدند و قصد قتل مرا کردند. هر چه انکار می‏کردم، قبول نمى‏ کرد و می‏گفت: مدرسه مصلّى یزد یادت رفته؟!
تا این جمله را گفت، به خاطرم آمد که در زمان طلبگى در مدرسه مصلّى طلبه‏ اى بود بنام شیخ جابر کردستانى که شیعه نبود، و طلبه ‏ها او را به زور مى ‏آوردند و در مقابل او شوخى و بعضى حرف‏هاى مخالف او را می‏زدند.
گفتم: تو شیخ جابر نیستى؟ گفت: چرا.
گفتم: من با آنها موافق نبودم. گفت: بلى، ولى چون شیعه هستى، امشب از تو انتقام خواهیم گرفت.
گفتم: خدا مى ‏فرماید: هر کس داخل حرم (مکه) شد ایمن است. و می‏فرماید: «اگر مشرکى از تو پناهندگى بخواهد به او پناه ده.»
هر چه التماس کردم فایده‏ اى نکرد، و درباره قتلم با یکدیگر صحبت می‏کردند. به شیخ گفتم: پس بگذار دو رکعت نماز بخوانم. قبول کرد و توى حیاط کوچک منزل؛ دو رکعت نماز استغاثه حضرت زهرا علیهاالسلام خواندم؛ و از حضرتش بسیار التماس کردم و گفتم: آیا در شهر غریب به دست دشمنان شما کشته شوم و خانواده ‏ام در یزد منتظر باشند؟

به ذهنم رسید که بالاى بام منزل بروم و خود را در کوچه بیندازم، شاید امیرالمؤمنین با دستش مرا بگیرد تا زخمى نشوم. فورا از پله‏ ها بالا رفتم و شب مهتابى بود و نگاه کردم، گویا شهر مکّه نبود و از کوه‏هاى ابوقبیس وحرا و ثور خبرى نیست، انگار کوه طرزجان یزد است. لب بام آمدم که ببینم ناصبى ‏ها چه مى ‏کنند، با کمال تعجب دیدم در منزل خودم مى ‏باشم!
تعجب کردم و گفتم: خوابم یا بیدار، مکه کجا، یزد کجا!!

پس آهسته خانواده و بچه ‏هایم را صدا زدم. آن‏ها ترسیدند و به همدیگر مى ‏گفتند: صداى بابا مى ‏آید! عیالم به آن‏ها مى‏ گفت: بابایتان مکّه است، چند ماه دیگر می آید. پس آرام آن‏ها را صدا زدم و گفتم: درب بام را باز کنید. بچه ‏ها دویدند و درب بام را باز کردند و همه مبهوت بودند. پس خدا را شکر کردم که بتوسل حضرت زهرا علیهاالسلام مرا از کشته شدن نجات داد و به طرفه العینى (طىّ الارض) مرا ازمکه به یزد آورد؛ پس قضیه خود را براى آنان نقل کردم.

منبع:(صدر نشینان)sadrneshinan.ir

 

1 2 3