ابعاد کرامت ار دید نهج البلاغه
از منظر نهج البلاغه، کرامت دارای ابعاد گوناگون است:
1. کرامت الهی
حضرت امیر(ع) در چند فراز از کلمات دلنشین خود در نهج البلاغه به کرامت خداوند اشاره می فرمایند. کرامت الهی به معنای دقیق آن «مجد و عظمت و بزرگواری خالق نسبت به مخلوق، یعنی تبلور عشق و علاقۀ صانع نسبت به مصنوع و مراتب علاقه مندی به موجودی که نماینده و جانشین او است». ایشان در فرازهایی از نامۀ خویش به محمد بن ابی بکر، اصل کرامت الهی را مورد تأکید قرار دادند. در این نامه، ضمن توصیۀ وی به خدمتگزاری و خوشرویی با مردم، آمده است:
«فإنّ الله تعالی یسائلکم معشر عباده عن الصغیرة من أعمالکم والکبیرة، والظاهرة والمستورة، فإن یعذّب فأنتم أظلم وإن یعف فهو أکرم»؛ خداوند از شما بندگان دربارۀ اعمال کوچک و بزرگ، آشکار و پنهان خواهد پرسید، اگر کیفر دهد، شما استحقاق بیش از آن را دارید و اگر ببخشد از بزرگواری و کرم او است.
ایشان همچنین در توضیح آیۀ 6 سورۀ انفطار می فرماید:
«وتمثل فی حال تولیک عنه إقباله علیک یدعوک إلی عفوه و یتغمّدک بفضله وأنت متولّ عنه إلی غیره فتعالی من قوی ما أکرمه»؛ یاد آر که تو از خدا روی گردانی و در همان لحظه او روی به تو دارد و تو را به عفو خویش می خواند، و با کَرَم خویش می پوشاند! در حالی که تو از خدا بریده به غیر او توجه داری! پس چه نیرومند و بزرگوار است خدا.
ایشان همچنین یکی از ابعاد کرامتِ الهی را، برآورده کردن حاجات انسانها دانسته و خاطر نشان می کنند:
«إذا کانت لک إلی الله حاجة… سَلْ حاجتک، فإنّ الله أکرم من أن یسأل حاجتین، فیقضی إحداهما ویمنع الاُخری»؛ هرگاه از خدای سبحان درخواستی داری،… حاجت خود را بخواه؛ زیرا خدا بزرگوارتر از آن است که از دو حاجت درخواست شده، یکی را بر آورد و دیگری را باز دارد.
2. کرامت اسلامی
یکی دیگر از ابعاد کرامت از دیدگاه نهج البلاغه، «کرامت اسلامی» است. از دیدگاه امام علی(ع)، مصداق اتمّ «کرامت اسلامی» همانا وجود مقدس پیامبر اکرم(ص) است که با بعثتِ کرامت بخش خود، بزرگی و کرامتِ اسلام و مسلمین را رقم زد. ایشان در خطبه ای که در شهر کوفه ایراد کردند، ثمرات بعثت پیامبر(ص) را یادآور می شوند:
«وقد بلغتم من کرامة الله لکم منزلة تکرم بها إماؤکم، وتوصل بها جیرانکم، ویعظمکم من لا فضل لکم علیه ولا ید لکم عنده…»؛ مردم! از سر نعمت بعثت پیامبر(ص) و لطف خداوند بزرگ به مقامی رسیده اید که حتی کنیزان شما را گرامی می دارند، و به همسایگان شما محبت می کنند. کسانی برای شما احترام قائلند که شما از آن ها برتری نداشته و بر آن ها حقّی ندارید؛ کسانی از شما می ترسند که نه ترس از حکومت شما دارند و نه شما بر آن ها حکومتی دارید.
حضرت(ع) در خطبه ای که در روزهای اول خلافت، در مدینه ایراد فرمودند، این اصل (کرامت اسلامی) را مورد تأکید قرار می دهند:
«ان الله خصّکم بالاسلام، و استخلصکم له، وذلک لأنّه اسم سلامة، وجماع کرامة اصطفی الله منهجه» : همانا خداوند متعال شما را به اسلام اختصاص داد و برای اسلام برگزید، زیرا اسلام نامی از سلامت است، و فراهم کنندۀ کرامت جامعه می باشد، راه روشن آن را خدا برگزید، و حجت های آن را روشن گردانید.
ایشان همچنین با تأکید مجدد بر «کرامت بخش» بودنِ وجود حضرت محمد(ص)، می فرمایند:
«… جعله الله لرسالته، وکرامة لاُمّته، وربیعاً لأهل زمانه و رفعة لأعوانه و شرفاً لأنصاره»؛ … خداوند، پیامبر(ص) را ابلاغ کنندۀ رسالت، افتخار آفرین امت، چونان باران بهاری برای تشنگان حقیقت آن روزگاران، مایۀ سربلندی مسلمانان، و عزت و شرافت یارانش قرار داد.
3. کرامت ملکوتی «فرشتگان»
کرامت ملکوتی یا همان کرامت فرشتگان، از دیگر مواردی است که در نهج البلاغه بدان اشاره شده است. حضرت(ع) در خطبه ای در بیان ویژگی های فرشتگان می فرمایند:
«أنشأهم علی صور مختلفات و أقدار متفاوتات… تسبح جلال عزته، لا ینتحلون ما ظهر فی الخلق من صنعه، و لایدعون أنّهم یخلقون شیئاً معه ممّا انفرد به. بَلْ عِبَادٌ مُکْرَمُونَ * لَا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ »؛ خداوند فرشتگان را در صورت های مختلف و اندازه های گوناگون آفرید و بال و پرهایی برای آنها قرارداد، آن ها که همواره در تسبیح جلال و عزت پروردگار به سر می برند، و چیزی از شگفتی های آفرینش پدیده ها را به خود نسبت نمی دهند، و در آنچه از آفرینش پدیده ها که خاص خدا است، ادعایی ندارند؛ «بلکه بندگانی بزرگوارند، که در سخن گفتن از او پیشی نمی گیرند و به فرمان الهی عمل می کنند».
امام(ع) همچنین، فرشتگان را مأموران ویژۀ خداوند در جهت ثبت اعمال انسان ها دانسته و از آنان با عنوان «حفظة کراماً»؛ گمارندگان و ثبت کنندگان کریم و بزرگ، یاد می کنند.
4. کرامت انسانی
در نهجالبلاغه نیز، کرامت انسانی مورد تأکید قرار گرفته است. ایشان ابتدا در تشریح چگونگی خلقت انسان ها میفرمایند: «خداوند بزرگ، خاکی از قسمت های گوناگون زمین، از قسمت های سخت و نرم، شور و شیرین، گِرد آورد، آب بر آن افزود تا گِلی خالص و آماده شد، و با افزون رطوبت، چسبناک گردید، که از آن، اندامی شایسته، و عضوهایی جدا و به یکدیگر پیوسته آفرید. آن را خشکانید تا محکم شد. خشکاندن را ادامه داد تا سخت شد تا زمانی معین و سرانجامی مشخص، اندام انسان، کامل گردید. آن گاه از روحی که آفرید در آن دمید تا به صورت انسانی زنده درآمد، دارای نیروی اندیشه، که وی را به تلاش اندازد و دارای افکاری که در دیگر موجودات، تصرف نماید. به انسان اعضا و جوارحی بخشید، که در خدمت او باشند، و ابزاری عطا فرمود، که آن ها را در زندگی به کار گیرد. قدرت تشخیص به او داد تا حق و باطل را بشناسد، و حواس چشایی، و بویایی، و وسیلۀ تشخیص رنگ ها و اجناس مختلف در اختیار او قرار داد. انسان را مخلوطی از رنگهای گوناگون، و چیزهای همانند و سازگار و نیروهای متضاد، و مزاج های گوناگون، گرمی، سردی، تری و خشکی قرار داد».
صفحات: 1· 2
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط یارقیه در 1395/09/28 ساعت 11:15:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |